
مدرسه باید حدود 3 کیلومتر راه را پیاده میرفتیم. کیف مدرسهمان هم یک کِش زیرشلواری بود که کتابهایمان را با آن میبستیم.
* نمرههای درسیتان چطوربود؟
خیلی خوب بود.
* بعضی بچهها از مدیر و ناظم میترسند.
من با آنها دوست هستم و با آنها زیاد شوخی میکنم. با هم بازی میکنیم وگاهی هم مسابقه میدهیم. البته حد هرچیز باید نگه داشته شود وتا آنجایی میتواند پیش برود که شأن مدیریت ومعاونت هم حفظ شود. به موقع خودش جدی جدی هستیم.
* خود شما از مدیر مدرسهتان نمیترسیدید؟
خیلی زیاد. همیشه شلاق در دستش بود.
شما هم شلاق خوردهاید؟
نه. من شاگرد خوبی بودم. اما فلک زدن برادرم را دیده بودم. او را روی سکو بردند و روی تخته خواباندند و با چوب به کف پاهایش میکوبیدند. اما امروز خیلی فرق کرده است. فرهنگ مردم رشد کرده است. کار مدیریت یک مدرسه هم سختتر شده است. باید متناسب با توقع اولیاء وکل جامعه و توقع خود بچهها باشد.
* شما درکارتان اصلاً خشونت به خرج نمیدهید؟
اگر بگویم نه، دروغ گفتهام! البته منظورم تنبیه به آن شکل نیست. گاه گاهی ازچیزهایی مانند «قهر» یا «تشر» استفادههایی میکنیم. بیشتر سعی میکنیم روشهای تشویقی را بکارببریم.
* چند فرزند دارید؟
یک پسر 21 ساله بنام امین و یک دختر 15 سال بنام ریحانه.
* آقا پسرتان هم دوران کودکیاش را دراین مدرسه درس خوانده است؟
نه، نگذاشتم که دراینجا درس بخواند چرا که فکرمیکردم اگر پیش پدرش باشد ممکن است امتیازی برایش به حساب آید و نتواند به طورطبیعی درس بخواند به همین خاطر او را به مدرسه دیگری فرستادم.
فورد مدل T
اولین خودرویی که به صورت انبوه و با خط تولید صنعتی به بازار عرضه شد فورد مدل T نام داشت. هنری فورد این خودرو را با 8 سیلندر درسال 1908 عرضه کرد. حداکثر سرعت خودرو71 کیلومتر درساعت بود.
[[page 13]]
انتهای پیام /*