
احمدِ امام
پیکر زخمی و نیمه جان جوانی با چهرهای آشنا در «کوچه باغ» شهر قم بر زمین افتاده بود. مأموران امنیتی ساواک ، پس از کتک زدن او و پراکنده کردن ورقههای کتاب درسیاش ، منطقه را ترک کردندو به پایگاه خود در خیابان فرهنگ جنب ایستگاه راهآهن قم برگشته بودند. رهگذران و همسایگان چهرهی آشنای «احمد» جوان برومند «حاج آقا روحالله » را با چهرهای کبود و بر خاک افتاده شناختند. مردم برای به هوش آوردنش تلاش کردند و پس از لحظاتی او بلند شد. از مردم سپاسگزاری کرد. کتاب ورقشدهاش را جمع کرد . خاک تن و لباسش را تکاند و به راه افتاد.
کودکی سید احمد
سید احمد متولد 1324 هجری شمسی بود .در آن روزها پدرش «حاج آقا روحا...» نامی پرآوازه در حوزه علمیه قم بود. مجتهد برجستهای که کلاس درس او محفل انس بزرگانی چون شهید مطهری و مانند ایشان بود. سید احمد میگفت :«کوچک بودم ، آنقدر که توان خواندن نداشتم و امام مرا در کنار خویش مینشاند . خود مشغول خواندن بود و من با کتابهای او بازی میکردم.»
· محیط خانوادگی سید احمد
وضعیت محیط خانوادگی که احمد در آن رشد کرد. عجیب است . بر خلاف فرهنگ حاکم بر بیشتر خانوادههای مذهبی که فرمانروایی مقتدرانه پدر در آنها حاکم است و حرف آخر. تحمیل و اجبار والدین بر انجام کارهای شخصی است. در منزل امام چنین خبری نیست .برخوردهای تربیتی امام بر اساس دستورات شرع ، بر اساس شخصیت دادن به فرزند و آزادی عمل به او است. محیط خانه سرشار از محبت ، سادگی و مسئولیتپذیری است. البته واضح است که سایه بلند هدایت پدری چون امام و پرتو نورانی و پرجاذبه مربیای چون خمینی ،چنان بر روح و جان فرزندان نفوذ دارد که درمحضر او توان خطایی نیست. این همان تسلیم شدن آگاهانه و مقدسی است که در مکتب تربیتی اسلام گفته شده است .
هیولاها یکی پس از دیگری وارد درهای مربوط به خود می شدند.
[[page 4]]
انتهای پیام /*