
حکایت بندهای صالح
در اوج قدرت رژیم شاه ، امام در تبعید و با وجود دشواریهای زیاد ، هیچگاه دست از مبارزه نکشید. پیامها و سخنرانیهای او ، یکی پس از دیگری ، امید به پیروزی را در دلها زنده نگه میداشت. در فروردین 1346، امام خطاب به حوزههای علمیه ایران نوشت :«من به شما آقایان محترم و به ملت ایران اطمینان میدهم که دستگاه ]رژیم پهلوی[ با شکست مواجه خواهد شد ... اینها رفتنی هستند و شما باقی هستید .»
در روز 26 فروردین همین سال امام نامهای برای نخستوزیر شاه (امیرعباس هویدا) نوشت و در آن به پیمان دوستی بین رژیم شاه و رژیم صهیونیستی شدیداً اعتراض کرد و چنین هشدار داد : «با اسرائیل دشمن اسلام و مسلمین ، آواره کننده بیش از یک میلیون مسلم ]مسلمان[ بیپناه، پیمان برادری نبندید . عواطف مسلمین را جریحهدار نکنید ... اقتصاد کشور را به خاطر اسراییل وعمال ]سرسپردگان[ آن به خطر نیاندازید . فرهنگ را فدای هوس آنها ننمایید... از قهر خدا بترسید ، از قهر ملت به هراسید .»
اما شاه به هشدارهای امام توجهی نمیکرد. با اینکه در آن روزها ،کشورهای مسلمان در آستانه جنگ با اسرائیل قرار داشتند ، بازار کالاهای اسرائیل در ایران پررونق بود و انواع میوه ، مواد غذایی ، مرغ و تخممرغ اسرائیلی با قیمتی کمتر از تولیدات داخلی به فراوانی یافت میشد.
چندی بعد در خرداد همان سال (1346) امام فتوای انقلابی صادر کرد که بر اساس آن ، برقراری هرگونه رابطه تجاری و سیاسی بین دولتهای اسلامی و اسراییل ، حرام اعلام شده بود. پس از این موضوع ،رژیم شاه انتقام خود را با حمله وحشیانه به منزل امام در قم و غارت اسناد و کتابهای ایشان و یورش به مدارس قم و جمعآوری آثار و عکسهای امام ، عملی کرد...
(ادامه دارد)
هویدا نخست وزیر شاه
سالی فهمیدم که چه جوری باید از شر بو راحت بشیم! راستی پس اون کجاست؟
سالی بو.. و !
مایک: این که فقط یک بسته آشغاله!
[[page 4]]
انتهای پیام /*