
وصیت نامه های عجیب و غریب
این اول عیدی ، نوشتن وصیتنامه کار ناجوری به نظر میرسد ، اما اگر این وصیتنامه مربوط به یک استکان ، تقویم ، کفش و عینک باشد ، قضیه فرق میکند و موضوع حالت طنز به خود میگیرد. این وصیتنامههای عجیب و غریب را با هم میخوانیم .
تقویم
هر تقویمی یک روز باطل میشود.بالاخره دورهی ما هم تمام شد. روزگار چقدر زود میگذرد. یادش بخیر چه روزهای خوبی داشتیم . چه اتفاقات خوبی توی دلم بود. چه تعطیلیهای شیرینی به بچهها دادیم . حیف که همهی آن روزها گذشت و من دیگر یک تقویم باطله هستم و به هیچ دردی نمیخورم . هیچکس به من نگاه نمیکند. عمرکوتاه من تمام شده است .
با این حال میخواهم یک فداکاری بزرگ کنم . من توی این وصیتنامه همهی جمعههایم را به تقویم سال نو می-بخشم تا روزهای تعطیل و شیرینش بیشتر شود! شاید یک نفر حتّی یک نفر روزهای جمعه به یاد من بیفتد ! و یک فاتحه برایم بخواند. این طوری من هیچوقت از بین نمیروم.! تقوی مظلوم
«کفش»
دختر کوچکم دمپایی گلدار!
وقتی که تو این نامه را میخوانی ، من دیگر توی این دنیا نیستم ! چون من یک کفش پاره و بدردنخور شدهام که نمیتوانم حتی یک قدم راه بروم .
دمپایی عزیزم! من یک عمر توی خیابان و بیابان راه رفتهام. باصبر پاهای بوگندوی صاحبم را تحمل کردهام. ایستادهام! دویدهام! خسته شدهام، اما هیچوقت گله نکردهام. اما حالا که به آخر خط رسیدهام به تو وصیت میکنم که راه من را ادامه ندهی و کارهای من را تکرار نکنی ، چون این آدمها خیلی بیوفا هستند و به هیچچیز رحم نمیکنند. آنها آنقدر از ما کار میکشند که پیر و پاره میشویم. آن وقت با خیال راحت ما را دور میاندازند . تو باید زرنگتر از آنها باشی . اصلاً وقت راه رفتن تنگ شو تا پاهای صاحبت را بزنی و زخم کنی . اگر توانستی کج و راست شو تا صاحبت زمین بخورد ! به سنگها گیر کن . سرو صدا راه بیانداز. آرام راه برو ، تا آنها نتوانند از تو استفاده کنند . انتقام من را بگیر . خواهش میکنم به وصیت من عمل کن چون دوست ندارم یک روز تو هم به سرنوشت من دچار شوی !
پدرت کفش پاره
در یک فرصت مناسب مایک، ماموران امنیتی را فریب می دهد و سالی با بو فرار می کند اما رئیس متوجه انها می شود.
[[page 34]]
انتهای پیام /*