
پیش رستم و دوستانش رفت. رستم، با دیدن پسر اسفندیار، خوشحال شد و
او را در آغوش گرفت و به گرمی از او استقبال کرد. سپس دستور داد تا سفره
را پهن کنند و کباب و نوشیدنی در میان سفره بگذراند و مهمانان را دعوت
به خوردن و نوشیدن کرد.
همه با هم سر سفره نشستند و مشغول خوردن شدند. سفره را که
برچیدند، رستم فرمان حرکت داد و دوستانش را جمع کرد و همه راهی خانه
شدند. در میان راه، بهمن پیغام اسفندیار را به رستم رساند. رستم، با شنیدن
این پیغام نگران شد و به فکر فرو رفت. بعد از چند لحظه، سربلند کرد و
گفت: «فرزندم! پیغام خوبی برای من نیاوردی. از قول من به پدرت بگو بهتر است
اوّل با همدیگر دیدار کنیم و باب دوستی و رفاقت باز کنیم و سپس به گفتگو
بپردازیم. چون من سالهاست که آرزوی دیدار تو را در دل داشتم و اکنون
به نظر میرسد که آرزویم برآورده شدهاست. تو باید کاری کنی که شایستۀ
پادشاهان باشد و رأی و نظرت را همۀ مردم بپسندند. نه این که هر چیزی
را با چشم جوانی و خامی نگاه کنی! من آدمی نیستم که کسی بتواند پاهایم را
در غُل و زنجیر کند یا به دستهایم دستبند بزند. امّا اگر بخواهی، میتوانم
همۀ گنجهایی را که از پادشاهان به ضرب شمشیر خودم گرفتهام، به تو ببخشم.
هر وقت که خواستی بروی، با تو پیش گشتاسب میآیم و خشم او را با
عذرخواهی و اطاعت سرد میکنم!»
بهمن، پیغام رستم را تا آخر شنید و به او قول داد که آن را به پدرش
برساند. بعد از رفتن بهمن، رستم به فکر فرو رفت. آنوقت رو به زَواره و
فرامرز کرد و گفت: «زود پیش زال بروید و بگویید که اسفندیار آمده است.
باید از او و همراهانش پذیرایی کنیم. همه جا را با فرشها و لباسهای زیبا
آذین کنید. غذاها و خوردنیهای رنگارنگ و زیبا تهیّه کنید و برای پذیرایی
شاهانه آماده شوید! اکنون من به دنبال بهمن تا لب رود میروم و اسفندیار
را برای مهمانی به خانه دعوت میکنم.»
بهمن، خودش را به اسفندیار رساند و هرچه را که دیده و شنیده بود،
برای او نقل کرد. او رستم را به بزرگی یاد کرد و گفت: «تا به حال پهلوانی به
قوّت و عظمت رستم ندیدهام. دلی مانند شیر و بدنی مانند فیل دارد و ...
اکنون هم بدون زِِره و کُلاهخود برای استقبال تو از کنار رود هیرمند آمده
است...»
ادامه دارد
تجهیزات آبی- خاکی
فرانسویها در اواسط دهه 50 میلادی خودروی آبی- خاکی ژیلیوس را ساختند که حداکثر سرعت آن در
جاده، 64 کیلومتر در ساعت و در آب 12 کیلومتر در ساعت بود. این خودرو 4 نفر خدمه داشت.
[[page 19]]
انتهای پیام /*