مجله کودک 184 صفحه 9

کد : 113468 | تاریخ : 29/02/1384

بعد خم شد و تا می­توانست طناب را کشید. نهنگ گفت: -خدای من، مثل اینکه گاو بد جوری در گِل گیر کرده است. بعد دمش را در آب فرو برد و با تمام قدرت طناب را کشید. او می­کشید و می­کشید و فیل هم محکم­تر می­کشید. کمی بعد نهنگ به سمت خشکی کشیده شد و وقتی متوجه وضعیت خود شد، گاو را فراموش کرد و با همۀ قدرت به سمت دریا رفت. با این کار فیل تعادل خود را از دست داد و به طرف ساحل کشیده شد. او که بسیار عصبانی شده بود، سعی کرد خود را روی خشکی نگه دارد. نهنگ سرش را از آب بیرون آورد و فریاد زد: -چه کسی مرا می­کشد؟ فیل با صدای بلندی گفت: -چه کسی مرا می­کشد؟ ناگهان هر طناب را در دست دیگری دیدند. فیل با عصبانیت گفت: -حالا نشانت می­دهم. نهنگ فریاد زد: -به من حقه می­زنی؟ و هر دو مشغول کشیدن طناب شدند. این بار طناب پاره شد. نهنگ در هوا چرخیدند و فیل نقش بر زمین شد. آن دو آنقدر از کار خود شرمنده شدند که دیگر نتوانستند با هم حرف بزنند. بنابراین دوستی آنها از همان­وقت، به انتها رسید. اما خرگوش داستان ما میان بوته­ها نشست و خندید و خندید و خندید. نام خودرو: MT نام کشور سازنده: روسیه تعداد خدمه: 2 تا 11 نفر وزن : چهارده هزارکیلوکرم اسلحه: 12 میلی متری MG موتور: «یاماز» 8 سیلندر حداکثرسرعت: 62 کیلومتر در ساعت

[[page 9]]

انتهای پیام /*