مجله کودک 187 صفحه 9

کد : 113600 | تاریخ : 19/03/1384

-باعث افتخار من است. آن زمستان بوتۀ خار از تمام تخم­ها مراقبت کرد. هنگام برف و باران آنها را میان برگ­های خود پنهان کرد و هیچ حیوانی هم جرات نمی­کرد به او نزدیک شود. بهار آمد و هو ا گرم­تر شد. تخم­ها به کرم ابریشم تبدیل شدند و بعد پیله بستند. سرانجام بعد از آن همه انتظار، در وسط تابستان، از هر پیله­ای پروانۀ زیبایی بیرون آمد. بوتۀ خار شگفت­زده شده بود. یکی از پروانه­ها، بال­های زیبای خود را باز کرد، تا زیر آفتاب خشک شود و گفت: -خیلی گرسنه­ام. بوتۀ خار پرسید: -غذا چه می­خوری؟ پروانه آرام بال خود را تکان داد. بال باشکوه او سرخ رنگ بود و خطوط زیبایی در آن نقش بسته بود. روی هربال دو دایرۀ بزرگ به رنگ­های آبی و سفید و زرد و سیاه دیده می­شد. پروانه گفت: -شکوفۀ خوشمزۀ درخت افرا! کمی دورتر شکوفه­های بنفش زیبایی به چشم می­خورد. پروانه به سمت نزدیک­ترینشان پرواز کرد. بوتۀ خار او را نگاه کرد و بعد به برگ­های کهنه و سادۀ خود چشم دوخت. برگ­های او در مقایسه با پروانه بسیار زشت به نظر می­رسیدند. او غمگین شد. پروانه متوجه شد. جلو آمد و گفت: -متشکرم که تمام زمستان از من مراقبت کردی. به نظر من برگ­های تو قوی­ترین و امن­ترین برگ­های دنیا هستند. بوتۀ خار لبخندی زد و ازخجالت سرش را پایین انداخت. دیگر غمگین نبود. پرسید: -اسم تو چیست؟ پروانه نشست تا غذا بخورد. گفت: -من پروانۀ طاووسی هستم. مزرعه­دار به خرگوش و حلزون نگاه کرد و از آن روز به بعد، بوتۀ خار در فصل زمستان از تخم­های پروانۀ طاووسی مراقبت کرد. تجهیزات پشتیبانی تاکتیکی نام خودرو: سائورر نام کشور سازنده: اتریش تعداد خدمه: 5 نفر وزن: 6400 کیلوگرم نوع اسلحه: ندارد موتور: سائورر 4 سیلندر حداکثر سرعت: 60 کیلومتر در ساعت

[[page 9]]

انتهای پیام /*