فصل چهاردهم
تجسّم اعمال
[[page 403]]
[[page 404]]
تجسّم اعمال و اخلاق
مسأله تجسم اعمال و تجسم اخلاق و اینها یک مسأله ای است که در پیش اهل نظر و محققین مسلّم است.(330)
5 / 10 / 61
* * *
تجسّم اعمال، عقاید و اخلاق
انسان در عوالم دیگر از عذاب و عقاب جز آنچه خود در این عالم تهیه کرده نخواهد دید؛ و هر چه در این عالم از اعمال صالحه و اخلاق حسنه و عقاید صحیحه داشته، در آن عالم صورت آن را به عیان ببیند با کرامتهای دیگری که حق به تفضل خویش به او عنایت فرماید.(331)
* * *
تجسّم اعمال در قرآن
از برای هر یک از اعمال، چه اعمال خیریّه و چه اعمال شریّه فاسده، در نشئه ملکوت و عالم غیب یک صورت غیبیّه ملکوتیّه است...
در قرآن شریف به تعبیرات مختلفه از این حقیقت غیبیه پرده
[[page 405]]
برداشته، چنانچه در آیه 30 از آل عمران فرماید: یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ مَا عَمِلَتْ مِنْ سُوْءٍ تَوَدُّ لَوْ أنَّ بَیْنَهَا وَ بَیْنَهُ أمَداً بَعِیْداً.
و این آیه شریفه کالصریح در این است که انسان خودِ اعمال را در آن روز می بیند؛ چه اعمال صالحه و چه اعمال سیّئه، و تأکید کند این مطلب را آنکه می فرماید در ذیل آیه که: آرزو می کند که بین او و اعمال سیئه اش جدایی بسیار باشد.
و در سوره مبارکه «زلزال» فرماید: یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أشْتَاتاً لِیُرَوْا أعْمَالَهُمْ * فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ و ظاهر، بلکه صریح این آیه آن است که مردم اعمال خود را هر چه باشد، در آن نشئه می بینند.
و این مطلب، یعنی تمثّل اعمال و صورت غیبیّه آنها از مسلَّمات پیش اهل معرفت است.(332)
* * *
تجسّم اعمال در احادیث
عامل کمال و حسن عمل
عن ابی عبدالله ـ علیه السلام ـ قال: من صلّی الصلوات المفروضات فی اول وقتها و اقام حدودها، رفعها الملک الی السماء بیضاء نقیة، تقول: حفظک الله کما حفظتنی، استودعنی ملک کریم. و من صلیها بعد وقتها من غیر علة و لم یقم حدودها، رفعها الملک سوداء مظلمة، و هی تهتف به: ضیعتنی ضیعک الله کما ضیعتنی، و لا رعاک الله کما لم ترعنی.
«فرمود حضرت صادق ـ علیه السلام: کسی که نمازهای واجب
[[page 406]]
را به جا آورد در اول وقت آنها و به پا دارد حدود آنها را (یعنی اجزاء و شرایط آنها را درست به جا آورد)، بالا برد فرشته آنها[را] به سوی آسمان در حالی که سفید پاکیزه است؛ می گوید آن نماز: "نگاه دارد تو را خداوند، چنانچه تو مرا نگاه داشتی، ودیعه گرفت مرا فرشته کریمی." و کسی که به جا آورد آنها را بدون علتی بعد از وقت آنها و حدود آنها را به پا ندارد، بالا برد آنها را فرشته در حالی که سیاه و تاریک است؛ فریاد زند به او: "ضایع کردی مرا، خداوند تو را ضایع کند چنانچه مرا ضایع کردی؛ و مراعات نکند خداوند تو را چنانچه مراعات نکردی مرا."»
از این حدیث شریف علاوه بر آنکه صورت ملکوتی عمل مستفاد شود، حیات و شئون حیاتیه آن نیز معلوم شود. و این مقتضای ضربی از برهان نیز هست. و اخبار دلالت دارد که جمیع موجودات حیات ملکوتی دارند و عالم ملکوت سراسر حیات و علم است: و ان الدار الاخرة لهی الحیوان.
و فی الکافی باسناده عن ابی عبدالله ـ علیه السلام ـ فی حدیث طویل: اذا بعث الله المؤمن من قبره، خرج معه مثال یقدم امامه؛ کلّما یری المؤمن هولاً من اهوال یوم القیامة، قال له المثال: لا تفزع و لا تحزن و ابشر بالسرور و الکرامة من الله عزوجل؛ حتی یقف بین یدی الله عزوجل فیحاسبه حسابا یسیرا و یأمر به الی الجنة، و المثال امامه؛ فیقول له المؤمن: یرحمک الله ، نعم الخارج. خرجت معی من قبری و مازلت تبشّرنی بالسرور و الکرامة من الله حتی رأیت ذلک. فیقول: من انت؟ فیقول: انا السرور الذی کنت ادخلته علی اخیک المؤمن فی الدنیا؛ خلقنی الله ـ عزوجل ـ منه لأبشّرک.
فرمود حضرت صادق ـ علیه السلام: «وقتی که بیرون آورد
[[page 407]]
خداوند مؤمن را از قبرش، خارج شود با او مثالی که پیش پیش او می رود؛ هر جا که آن مؤمن وحشتی از وحشتهای روز قیامت را ببیند، آن مثال به او گوید: "ترسناک مباش و اندوهناک مشو و بشارت باد تو را به سرور و کرامت از خدای عزوجل." تا بایستد در محضر حق تعالی؛[پس]محاسبه فرماید او را حسابی آسان و فرمان دهد او را به بهشت، و آن مثال پیش اوست. پس می گوید به او آن مؤمن: "خداوند رحمت کند تو را؛ تو خوب کسی بودی که با من خارج شدی از قبر؛ و همیشه مرا بشارت به سرور و کرامت از جانب حق دادی تا آنکه دیدم آن را. تو کیستی؟" می گوید: "من آن سروری هستم که داخل کردی او را بر برادر مؤمنت در دنیا، خلق فرمود خدای تعالی مرا از آن تا بشارت دهم تو را."»
و در این حدیث شریف نیز دلالت واضحه است بر تمثل و تجسم اعمال در نشئه آخرت؛ چنانچه شیخ اجل، بهاءالدین ـ قدس سره ـ نیز فرموده در ذیل همین حدیث شریف که «بعض اخبار دلالت می کند بر تجسم اعتقادات نیز. پس، اعمال صحیحه و اعتقادات صحیحه به صور نورانیه نیکومنظری ظاهر می شوند که باعث می شوند کمال سرور و ابتهاج را از برای صاحبشان. و اعمال سیئه و اعتقادات باطله ظاهر می شوند به شکل صور ظلمانیه مستقبحه که باعث می شوند برای صاحبشان غایت اندوه دردناکی را. چنانچه جماعتی از مفسرین گفته اند در ذیل آیه شریفه یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَرا وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ اَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ اَمَدا
[[page 408]]
بَعیدا و ارشاد می کند ما را به سوی این معنی قول خدای تعالی: یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُالنّاسُ اَشْتاتا لِیُرَوْا اَعْمالَهُمْ... الایه و کسانی که در آیه شریفه تقدیر قائل شدند و گفته اند: لیروا جزاء اعمالهم، و ضمیر «یره» را به عمل برنگرداندند، دور افتادند از حق.» انتهی کلامه مترجما رفع مقامه الشریف.
و در این مقام کلام غریبی از بعض محدثین جلیل صادر شده است که ذکر نکردن آن اولی است. و آن ناشی از آن است که گمان کردند منافات می باشد بین قول به تجسم اعمال، و قول به معاد جسمانی؛ با اینکه این مطلب مؤکد آن است. و کلمه «تمثل» که در این حدیث شریف است مثل تمثلی است که در قول خدای تعالی است: فَتَمَثَّلَ لَها بَشَرا سَویّا که حقیقتا به صورت جسمانیت متمثل می شود، نه آنکه خیال و گمان باشد و مثل خواب باشد. در هر صورت صرف کردن امثال این آیات و روایات را از ظاهر خود، با آنکه مطابق برهان قوی است که در محل خود مقرر است، به مجرد آنکه به عقل ما درست نمی آید و مطابق با مذهب حکما و فلاسفه است، مستحسن نیست. بهترین امور تسلیم در محضر قدس کبریای حق و اولیای معصومین است.
پس، معلوم شد که هر عملی که مقبول درگاه مقدس حق شد، صورت بهیه حسنه دارد به تناسب خود از حور و قصور و جنات عالیات و انهار جاریات. و هیچ موجودی در صفحه وجود متحقق
[[page 409]]
نشود که از روی جزاف، بلکه ارتباطات عقلیه در کار است که کشف آنها را جز کمل اولیاء کسی نتواند کرد. و مطلب علی الاجمال تحت میزان عقلی و برهان حکمی است.
پس از آنکه معلوم شد حیات عالم آخرت و زندگانی و لذات آن عالم بسته است به اعمالی که صورت کمالیه آنها بدان عالم منتقل می شود و آن اعمال عباداتی است که به کشف تام محمدی ـ صلی الله علیه و آله ـ اهل این ملت اطلاع بر آن پیدا کردند و کمال و حسن اعمال به نیات و اقبال قلب و حفظ حدود است و اگر عملی فاقد این امور یا بعض آن باشد از درجه اعتبار ساقط بلکه دارای صورت زشت مشوه است که انسان در عالم دیگر به آن می رسد، چنانچه از راه اخبار و آثار معلوم شد، پس بر هر انسان مؤمن به عالم غیب و اخبار انبیاء و اولیاء و اهل معرفت و علاقه مند به حیات ابدی و زندگانی جاویدان لازم است که با هر زحمتی و ریاضتی هست اصلاح اعمال خود را بنماید. و پس از آنکه ظاهر و صورت آنها مطابق قواعد اجتهادیه یا رأی فقها ـ رضوان الله علیهم ـ گردید، به اصلاح سیرت و باطن آنها کوشد؛ و هر قدر می تواند جدیت کند که لااقل واجبات را با حضور قلب بیاورد و اصلاح نقایص آنها را نیز با نوافل کند؛ چنانچه در احادیث شریفه است که نوافل جبران فرایض را می کند و سبب قبول آنها می شود.
فی العلل باسناده عن ابی جعفر ـ علیه السلام ـ قال: انما جعلت النافلة لیتمّ بها ما یفسد من الفریضة.
و روی الشیخ ـ قدس سره ـ باسناده عن ابی بصیر، قال قال ابوعبدالله ـ علیه السلام: یرفع للرجل من الصلاة ربعها اوثمنها او نصفها او اکثر
[[page 410]]
بقدر ماسها؛ و لکن الله تعالی یتم ذلک بالنوافل.(333)
* * *
ملاک حیات ملکوتی اعمال
و بباید دانست که اعمال ظاهریه صوریه لایق مقام غیب و حشر در ملکوت نشوند، مگر آنکه از باطن روحانیت و لباب قلب به آن مددی رسد و او را حیات ملکوتی بخشد. و آن نفخه روحی، که خلوص نیت و نیت خالص صورت اوست، به منزله روح و باطن است که به تبع آن جسد نیز محشور در ملکوت شود و لایق قبول درگاه گردد. و لهذا در روایات شریفه وارد است که قبولی اعمال به قدر اقبال قلب است.(334)
* * *
نیّت صورت کامل اعمال
نیت صورت فعلیه و جنبه ملکوتیه عمل است... و در حدیث شریف اشاره به همین مطالب می نماید آنجا که فرماید: و النیة افضل من العمل. الا، و ان النیة هی العمل. «نیت از عمل افضل است، بلکه نیت تمام حقیقت عمل است.» و این مبنی بر مبالغه نیست، چنانچه بعضی احتمال داده اند، بلکه مبنی بر حقیقت است؛ زیرا نیت صورت کامله عمل و فصل محصل او است، و صحت و فساد و
[[page 411]]
کمال و نقص اعمال به آن است. چنانچه عمل واحد به واسطه نیت گاهی تعظیم و گاهی توهین است؛ و گاهی تام و گاهی ناقص است؛ و گاهی از سنخ ملکوت اعلی و صورت بهیه جمیله دارد، و گاهی از ملکوت اسفل و صورت موحشه مدهشه دارد. ظاهر نماز علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ و نماز فلان منافق در اجزاء و شرایط [و]صورت ظاهری عمل هیچ تفاوتی ندارد، لیکن آن یک با آن عمل معراج الی الله کند و صورتش ملکوت اعلی است؛ و دیگری با آن عمل به جهنم سقوط کند و صورتش ملکوت اسفل است و از شدت ظلمت شبیه ندارد.(335)
* * *
افعال قلبی دارای صورت
مراد از وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ افعال قلبی است که در ملکوت، صورتی و در فوق آن نیز صورتی دارد.(336)
* * *
تجسّم غضب
و در حدیث شریف، از حضرت باقر العلوم ـ سلام الله علیه ـ نقل کند که: «این غضب یک پاره افروخته آتشی است از شیطان، در قلب پسر آدم افروخته شود».
و شاید همین آتش افروخته که در قلب انسانی به دست شیطان افروخته شود، صورتش در آن عالم ـ که عالم بروز سرایر و کشف حقایق است ـ صورت نَارُ الله الْمُوقَدَةُ * الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الأفْئِدَةِ باشد،
[[page 412]]
و باطنش حقیقت آتش غضب الهی باشد که بالاترین و سوزنده ترین آتشها است، و از باطن قلب بروز کند و رو به ظاهر ملک بدن آید.(337)
* * *
تجسّم به کار بردن اعضا در غیر طاعت
جناب محدّث عظیم الشّأن مجلسی رحمه الله در مرآت العقول در شرح حدیث شریف کُنْتُ سَمْعَهُ وَ بَصَرَه فرماید: «کسی که چشم و گوش و دیگر اعضای خود را در راه اطاعت حق تعالی صرف نکند، دارای چشم و گوش روحانی نشود و این چشم و گوش ملکی جسمانی در آن عالم نرود و در عالم قبر و قیامت بی گوش و چشم باشد، و میزان سؤال و جواب قبرْ آن اعضاء روحانی است.» انتهی حاصل ترجمته.
... و در احـادیث شریفه است که «کسـی که نسیان کند سوره ای از قـرآن را، متمثّل شود آن سـوره در بهشت بـرای او در صورتی که بـه آن خوبی صورتـی نیست. پس وقتـی آن را می بیند، می گـوید به آن که "تو چه هستی چقدر نیکوئی کاش تو از من بودی." جواب می دهد: "آیا تو مرا نمی شناسی؟ من فلان سوره هستم، اگر مرا فراموش نکرده بودی تو را به این درجه رفیعه می رساندم."»(338)
[[page 413]]
تجسّم غیبت
از بـرای این موبقه کبیـره در عالم غیب و پس پـرده ملکوت صورت مشوه زشتـی است که علاوه بر بدی آن موجب رسوایی در ملاء اعلی و محضـر انبیاء مرسلیـن و ملائکـه مقربیـن می شود. صورت ملکـوتی آن همان است که خداوند تبارک و تعالی در کتاب کریمش اشاره به آن می فرماید و احادیث شریفه نیز صراحتا و اشارتا بیان آن را کرده اند. قال الله عزوجل: وَلا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضا اَیُحِبُّ اَحَدُکُمْ اَنْ یَأکُلَ لَحْمَ اَخْیهِ مَیْتا فَکَرِهْتُمُوهُ. فرمود: «غیبت نکند بعض شما بعضی را. آیا دوست دارد یکی از شما که گوشت برادر خود را بخورد در صورتی که مردار است؟ پس کراهت دارید او را البته.»
ما غافلیم از آنکه اعمال ما عینا با صورتهای مناسبه با آنها در عالم دیگر به ما رجوع می کند. نمی دانیم که این عمل صورت مردار خوردن است. صاحب این عمل همان طور که چون سگهای درنده اعراض مردم را دریده و گوشت آنها را خورده، در جهنم نیز صورت ملکوتی این عمل به او رجوع می کند.
و فی روایة ان رسول الله لمّا رجم الرجل فی الزنا، قال رجل لصاحبه: هذا اقعص کما یقعص الکلب. فمرّ النبی معهما بجیفة، فقال: انهشا منها. فقالا: یا رسول الله ، ننهش جیفة! فقال: ما اصبتما من اخیکما انتن من هذه.
«رسول خدا[صلی الله علیه و آله] به واسطه زنا مردی را سنگسار فرمود. یکی از حضار به رفیقش گفت: "این شخص در جایگاه خود کشته شد مثل سگ". پس از آن پیغمبر[صلی الله علیه و آله] با آن دو نفر به مرداری عبور کردند. فرمود به آنها: "با
[[page 414]]
دندانهای خود از گوشت این مردار بکنید." عرض کردند: یا رسول الله ، از گوشت مردار بخوریم! فرمود: "آنچه از برادرتان به شما رسید، گندش بیش از این است."»
آری، رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ به قوت نور بصیرت و مشاهده می دید عمل آنها را که گندش از مردار بیشتر است و صورت آن فضیحتر و فظیعتر است.
و در روایت دیگر است که غیبت کننده در روز قیامت گوشت خود را می خورد. و در وسائل از مجالس صدوق طائفه ـ رضوان الله علیه ـ سند به حضرت امیر ـ علیه السلام ـ رساند در ضمن مواعظش به نوف البکالی: قال قلت: زدنی. قال: اجتنب الغیبة، فانها إدام کلاب النار. ثم قال: یا نوف، کذب من زعم انه ولد من حلال و هو یأکل لحوم الناس بالغیبة.
نوف گوید: «گفتم به مولی علیه السلام: "زیاده از این موعظه فرما مرا." فرمود: "دوری کن از غیبت، زیرا که آن نانخورش سگهای آتش است." پس از آن فرمود: "ای نوف، دروغگوست کسی که گمان کند زاییده حلال است و حال آنکه گوشتهای مردم را می خورد به غیبت."»
و منافات میانه این روایات شریفه نیست؛ همه اینها ممکن است واقع شود: هم گوشت مردار بخورد، و هم از گوشت خود بخورد، و هم به صورت سگ باشد و خوراکش مردار باشد، و هم به صورت مردار باشد و خوراک سگهای جهنم باشد. آنجا صور تابع جهات فاعلیه است و یک موجود صور عدیده ممکن است داشته باشد.(339)
[[page 415]]
تجسّم عمل عالم فاسد
یک نفر منحرف فاسد، معمم شده، امام جماعت گردیده، دکان درست کرده است، می بینی طایفه ای را فریب داده، آلوده و منحرف ساخته است. همین آلودگی است که از بوی تعفن آن، اهل جهنم اذیت می شوند. این تعفنی است که عالم سوء، عالم بی عمل، عالم منحرف در همین دنیا به بار آورده، و بوی آن در جهان دیگر، شامه اهل جهنم را می آزارد نه اینکه در آنجا چیزی به او افزوده باشند؛ آنچه در عالم آخرت واقع می شود چیزی است که در این دنیا تهیه گردیده است. به ما چیزی خارج از عمل ما نمی دهند، وقتی بنا باشد عالمی مفسده جو و خبیث باشد، جامعه ای را به عفونت می کشد منتها در این دنیا بوی تعفن آن را شامه ها احساس نمی کند؛ لیکن در عالم آخرت، بوی تعفن آن درک می گردد.(340)
* * *
تعفن عالِم، عالم را متعفن می کند. در جهنم از تعفن عالِم پناه می برند به آتش! و این تعفنْ تعفنِ توجه به دنیاست، توجه به مقام است، توجه به ریاست است.(341)
11 / 12 / 57
* * *
تجسّم حبّ دنیا و حبّ نفس
آن خطر که در لحظات آخر جدایی از این عالم و کوچ به سوی جایگاه ابدی است، آن است که آن کس که مبتلا به حب نفس است و دنبال آن حب دنیا ـ با ابعاد مختلف آن ـ است که در حال احتضار و کوچ بعض امور بر انسان ممکن است کشف شود، و دریابد که مأمور خداوند او را از محبوب و معشوق او جدا می کند،
[[page 416]]
با دشمنی خدا و غضب و نفرت از او ـ جَلَّ وَ عَلا ـ کوچ کند و این عاقبت و پیامد حب نفس و دنیا است و در روایات اشارت به آن شده است. شخصی متعبد و مورد وثوق نقل می کرد که «بر بالین محتضری رفتم و او گفت: ظلمی را که خدا بر من می کند هیچ کس نکرده، او مرا از این بچه هایم که با خون دل پرورش دادم می خواهد جدا کند. و من برخاستم و رفتم و او جان داد» شاید بعض عبارات که نقل کردم اختلاف مختصری با آنچه آن عالم متعبد گفتند داشته باشد؛ در هر صورت آنچه گفتم اگر احتمال صحت هم داشته باشد، به قدری مهم است که انسان باید برای چاره آن فکری بکند.(342)
* * *
تجسّم اسارت در شهوات نفسانی
اگر پرده برداشته شود، معلوم می شود که صورت این اسارت در تحت قیود و کُند و زنجیرهای شهوات و هواهای نفسانیه چه صورتی است. شاید این سلسله ای که طولش هفتاد زراع است، و خدای تعالی از آن اطلاع داده، و آن حبس و غلی که برای ماست، در این دنیا صورت همین اسارت و رقیت در تحت فرمان شهوت و غضب باشد. خدای تعالی فرماید: وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِرا. «[و] یافتند آنچه کرده بودند حاضر.» و فرماید: لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ. آنچه به ما می رسد در آن عالم، صورت اعمال خود ماست.
سلسله های پیچ در پیچ شهوات و هواها را پاره کن و کند قلب را بشکن و از اسارت بیرون بیا و در این عالم آزادانه زیست کن تا در
[[page 417]]
آن عالم آزاد باشی؛ وگرنه صورت این اسارت را در آنجا حاضر خواهی دید. و بدان که آن طاقت فرساست.(343)
* * *
تجسّم عبادات
مناسک ـ و خصوصا نماز ـ و بالأخص فرایض، مایه سعادت و حیات عالم آخرت و سرچشمه کمالات و رأس المال زندگانی آن نشئه است.
و به حسب روایات کثیره در ابواب متفرقه و ضربی از برهان و مشاهده اصحاب کشف و عیان، از برای هر یک از عبادات مقبوله صور غیبیه بهیّه ای است، و تمثال ملکوتی اخروی است که در تمام نشئات غیبیه با انسان همراه و مصاحب است، و در همه شداید از انسان دستگیری می کند.(344)
* * *
تجسّم قرائت قرآن
در کـافی شریف سنـد به سعد می رسـاند از حضرت بـاقرالعلوم ـ علیه السلام ـ که فرمـود: «ای سعـد، تعلّم کنید قرآن را زیرا که قرآن می آید روز قیامت در بهترین صورتها.» پس فرمود قریب به این معنی که : در هر یک از صفوف خلایق از مؤمنین و شهدا و انبیاء و در صف ملائکه الله عبور کند، و آنها همه گویند این از ما نورانی تر است تا آنکه رسول ختمی معرفی آن کند. ـ الی آخر الحدیث.و از حضرت صادق روایت کند که «خدای تعالی وقتی که جمع فرماید اوّلین و آخرین را، ناگاه آنها شخصی را می بینند که پیش می آید که هرگز صورتی از او بهتر دیده نشده.» و احادیث به
[[page 418]]
این مضمون بسیار است و دلیل واضح بر گفته اهل معرفت است که از برای موجودات این عالم در آخرت صورتهای اخروی است.(345)
* * *
تجسّم تسلیم در برابر حق
نتیجه این تسلیم اراده به حق در دار آخرت آن شود که حق تعالی اراده او را در عوالم غیب نافذ فرماید و او را مثل اعلای خود قرار دهد، و چنانچه خود ذات مقدّس هرچه را بخواهد ایجاد کند به مجرّد اراده موجود شود، اراده این بنده را هم آن طور قرار دهد؛ چنانچه بعضی از اهل معرفت روایت نمودند از ـ رسول اکرم صلّی الله علیه و آله ـ راجع به اهل بهشت که ملکی می آید پیش آنها؛ پس از آن که اذن ورود می طلبد وارد می شود و نامه ای از جناب ربوبیّت به آنها می دهد بعد از آن که از خدای تعالی به آنها سلام ابلاغ نماید. و در آن نامه است برای هر انسانی که مخاطب به آن است:
مِنَ الْحَیِّ القَیُّومِ الَّذی لا یَمُوتُ اِلَی الْحَیِّ القَیُّومِ الَّذی لایَمُوتُ. اَمّا بَعْدُ، فَاِنّی اَقُولُ لِلشَّیْ ءِ کُنْ فَیَکُونُ، وَ قَدْ جَعَلْتُکَ تَقولُ لِلشَّیْ ءِ کُنْ فَیکونُ. فقال صلی الله علیه و آله: فلا یَقولُ اَحَدٌ مِنْ اَهْلِ الجَنَّةِ لِلشَّیْ ءِ کُنْ اِلاّ وَ یَکُون.
و این سلطنت الهیّه ای است که به بنده دهند از برای ترک اراده خود و ترک سلطنت هواهای نفسانیّه و اطاعت ابلیس و جنود او.(346)
[[page 419]]