فصل پنجم: روابط با کشورهای جهان اسلام

کویت

کد : 113782 | تاریخ : 13/06/1395

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

ممانعت از حضور‎ ‎امام خمینی در‎ ‎کویت

‏دوستان عزیز! فشار شاه موجب شد که نتوانم به فعالیت اسلامی خود که‏
‎[[page 233]]‎

‏تکلیف الهی است ادامه دهم، و تصمیم گرفتم به یکی از کشورهای‏‎ ‎‏اسلامی مهاجرت نمایم. کویت با داشتن گذرنامه و اجازۀ ورود، حتی‏‎ ‎‏عبور از شهر تا فرودگاه را برای خود خطرناک خواند.(399)‏

‏ ‏

16 / 7 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

عدم اجازه پرواز از‎ ‎کویت

‏بنا گذاشتم که بروم به کویت و از آنجا بعد به یکی از ممالک اسلامی بروم. با‏‎ ‎‏اینکه ویزا هم داشتیم، در سر حد کویت باز دولت کویت مانع شدند از‏‎ ‎‏اینکه ما برویم. حتی اجازۀ اینکه ما برویم به فرودگاه از آنجا پرواز کنیم،‏‎ ‎‏آنقدر هم اجازه ندادند. ما باز برگشتیم به عراق.(400)‏

19 / 7 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

جلوگیری کویت از‎ ‎ورود امام

‏پس از حدود پانزده سال، دولت عراق تحت فشار شاه، مخالفت خود را با‏‎ ‎‏فعالیتهای اسلامی من علیه رژیم سلطنتی و شاهنشاهی ابراز کرد. و از‏‎ ‎‏این جهت تصمیم گرفتم که به کویت که یک کشور اسلامی است بروم تا‏‎ ‎‏در آنجا، در مورد محل اقامتم، تصمیم بگیرم، و با داشتن ویزای آن کشور،‏‎ ‎‏دولت کویت از ورود من به آن کشور جلوگیری نمود و به ناچار به فرانسه‏‎ ‎‏آمدم و اقامت من در اینجا نیز موقتی است.(401)‏

14 / 9 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

اقامت در فرانسه

سوال: ‏[‏‏چگونه فرانسه را به عنوان محل اقامت خود برگزیدید، و چگونه‏‎ ‎‏این محل (خانۀ) خاص را برای اقامت برگزیدید؟‏‏]‏

جواب: ‏اول قصد داشتم از راه کویت به سوریه بروم. دولت با اینکه ویزا‏
‎[[page 234]]‎

‏داشتم راهم نداد و گفت احساس خطر می کند. حتی اجازۀ عبور تا‏‎ ‎‏فرودگاه را برای خود خطرناک خواند. به همین جهت آمدم در کشوری که‏‎ ‎‏اینچنین نباشد. و اگر بتوانم در کشوری اسلامی به فعالیتهای الهی خود‏‎ ‎‏ادامه دهم خواهم رفت. آمدن ما به اینجا علت خاصی ندارد.(402)‏

7 / 10 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تقدیر خداوند

‏من اول از آقایانی که زحمت کشیده اند و از کویت تشریف آورده اند اینجا‏‎ ‎‏برای تفقد از ملت ما و تفقد از من، تشکر می کنم. خداوند سعی همه شما‏‎ ‎‏را مشکور گرداند.‏

‏     خدای تبارک و تعالی مقدراتی دارد که ما سرّ آن را نمی فهمیم مگر‏‎ ‎‏بعد از زمانها. بعد از آنکه به واسطۀ فشار دولت ایران و فشار محمدرضا‏‎ ‎‏شاه بر دولت عراق و محصور کردن آنها منزل ما را، و رفت و آمدهایی که‏‎ ‎‏بین ما و دولت عراق شد، گفتگوهایی شد و ما به آنها اخطار کردیم که یک‏‎ ‎‏مسالۀ شرعی است، یک وظیفۀ الهی است و من نمی توانم مسالۀ الهی و‏‎ ‎‏وظیفۀ شرعی را به قول شماها ترک کنم. من این کارهایی که در اینجا‏‎ ‎‏انجام می دهم، شما هم هر کاری دارید بکنید. آنها از ما تقاضا می کردند‏‎ ‎‏که چون ما تعهداتی با دولت ایران داریم و این کارهایی که شما و اصحاب‏‎ ‎‏شما می کنند مخالف آن تعهدات است، ما نمی توانیم تحمل کنیم. من‏‎ ‎‏جواب دادم من که تعهدی ندارم، شما تعهد دارید! من یک تکلیف شرعی‏‎ ‎‏دارم، عمل می کنم و به تعهد شما اعتنایی نمی کنم. هم در منابر خطابه‏‎ ‎‏می خوانم، و هم اعلامیه صادر می کنم، و هم نوار پر می کنم و می فرستم.‏‎ ‎‏این تکلیف من. شما هم هر تکلیفی دارید عمل کنید. بعد از رفت وآمدها،‏‎ ‎‏آنها ‏‏[‏‏بعثیها‏‎ ‎‏]‏‏برادرهای من ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که جزء رفقای نجف بودند، آنها را‏‎ ‎‏ترساندند. و به من رسید که گفتند که ما با خودش ـ مثلاً ـ کار نداریم لکن‏
‎[[page 235]]‎‏شماها را چه خواهیم کرد. من دیدم که خوب، ممکن است که یکوقتی‏‎ ‎‏گزندی به این دوستان من برسد، عازم حرکت شدم و آمدم به ـ البته تحت‏‎ ‎‏مراقبت دولت عراق آمدم به سرحد کویت. و در سرحد کویت هم همان‏‎ ‎‏فشاری که در آنجا بر دولت عراق بود بر دولت کویت هم بود. و آنها حتی‏‎ ‎‏اجازۀ اینکه ما عبور کنیم از این طرف شهر به آن طرف شهر هم ندادند. و‏‎ ‎‏من گله ای از هیچ کس ندارم؛ چون آنها ملتزم بودند به ‏‏واسطۀ‏‎ ‎‏قراردادهایشان عمل کنند. و من نه از دولت عراق نه از دولت کویت گلایه ای‏‎ ‎‏ندارم. لکن خدای تبارک و تعالی تقدیری فرموده بود و «ما غافل بودیم».‏

‏     ‏‏ما بنایمان بر این بود که از کویت بعد از دو ـ سه روزی که با آقایان‏‎ ‎‏ملاقات می کنیم برویم به سوریه، و آنجا یک اقامت طولانی بکنیم. لکن‏‎ ‎‏خداوند تقدیر کرده بود که باید راه، چیز دیگر باشد. و ما نمی دانستیم که‏‎ ‎‏این تقدیر به کجا منتهی می شود. از آنجا برگشتیم به بصره؛ و از آنجا هم‏‎ ‎‏به بغداد ما را بردند. و من ملاحظه کردم که ما اگر هر جا برویم از این دوَل‏‎ ‎‏اسلامی همین مطلب است. به همین جهت تصمیم گرفتیم ـ بدون هیچ‏‎ ‎‏فکر سابق ـ که ما می رویم به فرانسه. در عین حالی که مایل نبودم از دوَل‏‎ ‎‏اسلامی خارج بشوم لکن خداوند تقدیر کرده بود که مسائل در آنجا به‏‎ ‎‏طور وسیع در همه جای دنیا پخش بشود؛ و خبرنگارها از اطراف عالَم‏‎ ‎‏هجوم کردند که گاهی روزی چندین مصاحبه ها می شد؛ و خصوصاً از‏‎ ‎‏امریکا که مصاحبه هایی با آنها شد. و آنها از همان جا پخش کردند به‏‎ ‎‏سراسر امریکا و به بعض از بلاد دیگر. و ما هم مسائل ایران را در آنجا‏‎ ‎‏روشن کردیم، به طوری که بسیاری از ابهاماتی که به واسطۀ تبلیغات‏‎ ‎‏سوئی که از طرف اجانب شده بود در آنجا رفع شد.(403)‏

6 / 12 / 57

*  *  *

‏ ‏


‎[[page 236]]‎

پناه بردن کویت به‎ ‎امریکا

‏این بدبختهای خلیج هم مثل کویت گرفتار این وسوسه شده اند. خیال‏‎ ‎‏می کنند که اگر در دامن امریکا بروند خلاص می شوند. این اشتباه است.‏‎ ‎‏امریکا می خواهد همه چیز شما را از بین ببرد و مسلط بر همۀ حیثیت‏‎ ‎‏ملت شما بشود، با همین بازیها. توجه به عواقب امر خودتان بکنید! شما‏‎ ‎‏فردا که امریکا دست از روی سرتان برداشت، باز ایران همراه هست، آن روزی‏‎ ‎‏هم که دستش روی سر شماست، هست، هیچ ترس از این که او چه می کند‏‎ ‎‏ندارد. تا حالا هر چه کردند، هرچه خواستند کردند، ملت ما قویتر شد.‏‏(404)‏

8 / 3 / 66

*  *  *

‏ ‏

‎ ‎

‎[[page 237]]‎

انتهای پیام /*