فصل سوم: ویژگیهای رزمندگان صدر اسلام

فداکاری

کد : 113822 | تاریخ : 13/06/1395

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

پیامبر(ص) الگوی‎ ‎فداکاری

‏ما سوگمندانه و مفتخرانه عزیزانی را در راه هدف که واژگونی رژیم‏‎ ‎‏طاغوتی و برپاداشتن پرچم پرافتخار اسلام است، فدا کردیم؛ و این‏‎ ‎‏درست راه اسلام و برنامۀ مسلمین راستین در صدر اسلام بوده و در طول‏‎ ‎‏تاریخ خواهد بود و: ‏لَکُم فی رَسُولِ الله ِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ‏. پیغمبر بزرگ اسلام همه‏‎ ‎‏چیزش را فدای اسلام کرد تا پرچم توحید را به اهتزاز در آورد؛ و ما به‏‎ ‎‏حکم پیروی از آن بزرگوار باید همه چیزمان را فدا کنیم تا پرچم توحید‏‎ ‎‏برقرار ماند.(123)‏

20 / 3 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

فداکاری یاران‎ ‎پیامبر

‏ایشان وقتی مسجد را درست کرد ـ آن هم نه یک مسجد مجلل، یک‏‎ ‎‏مسجد خیلی محقر درست کرد ـ روی صُفۀ آن مسجد، که یک صفه ای‏‎ ‎‏بود که هیچی هم نداشت، آنجا بسیاری از اصحاب حضرت، از آنهایی که‏‎ ‎‏یاران او بودند آنجا می خوابیدند چون منزل نداشتند.(124)‏

7 / 12 / 57

*  *  *


‎[[page 85]]‎

فداکاری زنان در‎ ‎جنگهای صدر‎ ‎اسلام

‏بانوان از صدر اسلام ـ در صدر اسلام ـ با مردان در جنگها هم شرکت‏‎ ‎‏داشته اند. مقام زن مقام والاست؛ عالیرتبه هستند. بانوان در اسلام‏‎ ‎‏بلندپایه هستند. ما می بینیم و دیدیم که زنها، بانوان محترمات همدوش‏‎ ‎‏مردان بلکه جلو مردان در صفِ قتال ایستادند. بچه های خودشان را از‏‎ ‎‏دست دادند، جوانان خودشان را از دست دادند، و شجاعانه مقاومت‏‎ ‎‏کردند.(125)‏

13 / 12 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

پیامبر در جنگها‎ ‎نبی رحمت بود

‏خود رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ایشان خودشان در جنگها،‏‎ ‎‏خودشان وارد میدان نمی شدند که آدم بکشند؛ وضع اینطور بوده است‏‎ ‎‏که نبی رحمت بودند. حتی یک نفر کشته نشده است به دست ایشان.‏‎ ‎‏لکن حضرت امیر با آن وضعی که در جنگ داشته است، از ایشان نقل‏‎ ‎‏کرده اند که ما در شداید پناه می بردیم به ایشان! یک همچو... سردار‏‎ ‎‏بزرگ که در دنیا نظیر ندارد ـ به حسب نقلی که از ایشان می شد ـ‏‎ ‎‏می فرماید که ما در شداید، وقتی جنگ شدید می شد، ما پناه می بردیم‏‎ ‎‏به رسول الله . یک همچو قوّه ای بوده او؛ قدرت الهی بوده. این یک دستور‏‎ ‎‏کلی است که در آن زمان آنها کرده اند و به سعادت رسیدند و به سعادت‏‎ ‎‏رسانده اند.(126)‏

9 / 1 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

خطرپذیری برای‎ ‎اسلام

‏صدر اسلام سربازهای اسلامی برای اسلام جانشان را به خطر‏‎ ‎‏می انداختند یعنی خطر نمی دیدند، خطر برای خودشان نمی دیدند‏‎ ‎‏برای اینکه مردن را خطر نمی دانستند. جوانهای ما اینطور شده بودند، و‏
‎[[page 86]]‎

‏الآن هم هستند.(127)‏

3 / 5 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

رحیم و شدید بودن‎ ‎سربازان اسلام

‏اگر بخواهید پیشرفت بکنید و همه چیزتان ان شاءالله اسلامی بشود‏‎ ‎‏و‌پیروزی نظیر پیروزیهای صدر اسلام بشود، کاری بکنید که خودتان‏‎ ‎‏هم‌ساخته بشوید. همان طور که سربازهای صدر اسلام در عین حالی که‏‎ ‎‏سربازی می کردند، وظایف صوریۀ اسلام را هم به تمام معنا به جا‏‎ ‎‏می آوردند، همان طوری که شمشیر می کشیدند و می کشتند دشمنهای‏‎ ‎‏اسلام را، با خودشان به طور رافت، به طور دوستی، برادری رفتار‏‎ ‎‏می کردند. همین دستور قرآن کریم است که از اوصاف مومنین صدر‏‎ ‎‏اسلام و اینها نقل می فرماید که اینها رحیم هستند بین خودشان: ‏رُحَمَاءُ‎ ‎بَینَهُم‏ خودشان با هم با رحمت رفتار می کنند؛ ‏اشِدَّاءُ عَلَی الکُفَّارِ‏ وقتی‏‎ ‎‏به‌کفار می رسند، شدت. حضرت امیر وقتی که مواجه می شود با لشکر‏‎ ‎‏معاویه که از کفار هم بدتر بودند، با خوارج که آنها هم به همان طور‏‎ ‎‏بودند،‌با کمال شدت ‏‏[‏‏برخورد می کرد‏‏]‏‏. بعد از اینکه می دید هدایت‏‎ ‎‏نمی شوند، سفارش می کرد که شماها ابتدا به جنگ نکنید؛ به لشکر‏‎ ‎‏خودش فرمود شماها ابتدا به جنگ نکنید، ولو حق با شماست؛ بگذارید‏‎ ‎‏آنها ابتدا کنند؛ وقتی آنها ابتدا می کردند، گاهی هم یکی دو تا کشته‏‎ ‎‏می شدند، آن وقت اجازه می داد و با کمال قدرت تا آخر می کوبید. خوارج‏‎ ‎‏را همچو سرکوب کرد که از آنها چند نفری توانستند فرار کنند؛ و خوارج‏‎ ‎‏هم همانها بودند که بعد هم توطئه کردند و حضرت امیر را به شهادت‏‎ ‎‏رساندند.(128)‏

11 / 6 / 58

*  *  *


‎[[page 87]]‎

روحیه قوی،‎ ‎فداکاری و‎ ‎شهادت طلبی

‏صدر اسلام با یک همچو روحیه ای که شهادت را می خواستند. آنطور‏‎ ‎‏پیشرفت کردند در نیم قرن تقریباً معمورۀ دنیا را، دنیای متمدن آن وقت‏‎ ‎‏را، فتح کردند. و الاّ عددشان، یک عده ای بودند حجازی و نه فنون جنگی‏‎ ‎‏به آن معنای مدرنش را که روم و ایران می دانستند، می دانستند؛ نه‏‎ ‎‏ابزارش را داشتند. ابزار که هیچ نداشتند؛ یعنی هر چند نفرشان یک‏‎ ‎‏شتر؛ هر چند نفرشان یک شمشیر، یک بندی از لیف خرما درست کرده‏‎ ‎‏بودند، شمشیر را با آن بند بسته بودند اینجا! لکن روح، روح الهی بزرگ‏‎ ‎‏بود. آن روحی بود که وقتی نیزه را ـ آن در یک جنگی بود ـ آن مخالف‏‎ ‎‏گذاشت به شکم آن و فشار داد؛ این دید که خواهد مرد، با این فشار داد‏‎ ‎‏خودش را از توی نیزه، یک نیزه توی شکمش رساند؛ خودش را، او را هم‏‎ ‎‏کشت، خودش هم مرد! یک همچو روحیه، یک همچو روحی، یا مثلاً به‏‎ ‎‏قلعه های بزرگ وقتی که می رسیدند، کشته می دادند برای بالا رفتن،‏‎ ‎‏نیزه ها را زیر یک سپر می گذاشتند، سپر رویش، یکی رویش می نشست‏‎ ‎‏می رفت بالا؛ اگر کشته هم می شد ـ که می شد ـ تا در را باز می کرد‏‏[‏‏ند‏‏]‏‏.‏‎ ‎‏این روحیه، یک روحیه ای است که روحیۀ الهی است.(129)‏

13 / 6 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

یوم الله ، روز‎ ‎فداکاری

‏روزی که پیغمبر اکرم هجرت کردند به مدینه، این روز ‏یوم الله ‏ است. روزی‏‎ ‎‏که مکه را فتح کردند ‏یوم الله ‏ است. یومِ قدرت نمایی خداست که یک یتیم‏‎ ‎‏را که همه رَفضَش کرده بودند، نمی توانست زندگی بکند تو وطن خودش،‏‎ ‎‏تو خانۀ خودش، بعد از چندی فتح مکّه به دست او شد؛ و آن قُلدُرها و آن‏‎ ‎‏ثروتمندها و آن قدرتمندها همه در تحت سیطرۀ او واقع شد، و فرمود:‏‎ ‎انتُمُ الطُّلَقَاء‏ دیگر آزادتان کردم، بروید؛ این ‏یوم الله ‏ است. یوم خوارج، روزی‏‎ ‎‏که امیرالمومنین ـ سلام الله علیه ـ شمشیر را کشید و این فاسدها را، این‏
‎[[page 88]]‎

‏غدّه های سرطانی را درو کرد، این هم ‏یوم الله ‏ بود. این مقدسهایی که‏‎ ‎‏پینه بسته بود پیشانیشان، لکن خدا را نمی شناختند، همینها بودند که‏‎ ‎‏کشتند امیرالمومنین را‌! قیام کردند در مقابل امیرالمومنین ـ‌سلام الله ‏‎ ‎‏علیه ـ از لشکر خودش بودند، قیام کردند در مقابل او. برای خاطر آن‏‎ ‎‏قضایایی که در صفین واقع شد و امام ـ علیه السلام ـ دید که اگر اینها باقی‏‎ ‎‏باشند فاسد می کنند ملت را، تمامشان را کشت، الاّ بعضی که فرار کردند؛‏‎ ‎‏این ‏یوم الله ‏ بود. روزهایی که خدای تبارک و تعالی برای تنبیه ملتها یک‏‎ ‎‏چیزهایی را وارد می کند، یک زلزله ای وارد می کند، یک سیلی وارد‏‎ ‎‏می کند، یک طوفانی وارد می کند، که شلاق بزند به این مردم که آدم‏‎ ‎‏بشوید، اینها هم ‏یوم الله ‏ است. چیزهایی است که به خدا مربوط است.(130)‏

17 / 6 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

روح فداکاری‎ ‎سربازان صدر‎ ‎اسلام

‏دو شرط در پیش بردن هست. یک شرط این است که برای خدا باشد. اگر‏‎ ‎‏یک قیامی برای خدا باشد خدای تبارک و تعالی کمک می کند. از کمی‏‎ ‎‏جمعیت نترسید. ولی بحمدالله جمعیتهاتان زیاد است. در صدر اسلام‏‎ ‎‏یک جمعیت سی هزاری به دو تا امپراتوری که به همۀ جهازهای سلاحی‏‎ ‎‏مجهز بودند و یکیشان هفتصد هزار نفر یا هشتصد هزار نفر نظامی مجهز‏‎ ‎‏به جنگ آورده بود. اینها با سی هزار نفر غلبه کردند. یکی از سردارهای‏‎ ‎‏اسلام آن وقت گفت که شصت هزار نفر جلو آمدند، پیشاهنگند از دشمن.‏‎ ‎‏و دنبال آنها هم هشتصد یا هفتصد هزار نفر ‏‏[‏‏سرباز‏‎ ‎‏]‏‏دشمن هست. ما اگر‏‎ ‎‏یک ضربه ای به اینها نزنیم اینها جری می شوند. این سردار گفت که سی‏‎ ‎‏نفر همراه من بیاید، شب می رویم و به این شصت هزار نفر شبیخون‏‎ ‎‏می زنیم، سی عدد. تمام لشکرشان سی هزار نفر بود. گفتند که آخر سی‏‎ ‎‏نفر با شصت هزار نفر. هر آدمی مقابل دو هزار نفر نمی شود. بالاخره‏
‎[[page 89]]‎

‏راضی اش کردند این را که شصت نفر بروند؛ هر آدمی مقابل هزار نفر.‏‎ ‎‏شب، شبیخون زدند و تار و مارشان کردند. شکستشان دادند؛ شکستی‏‎ ‎‏که بعد منتهی شد به اینکه آن لشکر بعد را هم اینها شکست دادند. ‏

‏     چه بود که شصت نفر آدم، شصت هزار نفر آدم را؛ شصت نفر آدمی که‏‎ ‎‏مجهز به آن جهازها نبودند، با شصت هزار نفر آدمی که با آن جهازها‏‎ ‎‏بودند شکست دادند. برای این بود که اینها یافته بودند این مطلب را که ما‏‎ ‎‏اگر کشته هم بشویم به سعادت می رسیم. با این روحیه قوی، که ما‏‎ ‎‏بکشیم سعادتمندیم، کشته بشویم هم سعادتمندیم، با یک همچو‏‎ ‎‏روحیه ای پیش رفتند و شکست دادند. در عین حالی که لشکر اسلام در‏‎ ‎‏آن وقت یک لشکر بسیار ضعیفی از حیث قوای مادی‏‏[‏‏بودند‏‏]‏‏، و‏‎ ‎‏تجهیزات جنگی نداشتند. هر چند نفرشان گاهی یک شمشیر، یک شتر،‏‎ ‎‏اسب کم و گاهی وقتها یک روز، یک شبانه روز را با یک خرما یک نفر آدم‏‎ ‎‏زندگی می کرد. و، در یک نقلی هست که، در یک جنگی یک خرما را این‏‎ ‎‏می گذاشت دهن خودش، یک قدری شیرینی اش را درک می کرد، می داد‏‎ ‎‏به رفیقش. او می گذاشت ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ آن می داد. ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ آن می داد تا آخر. اما‏‎ ‎‏روحیه قوی بود. قدرت روحی ‏‏[‏‏فوق العاده بود‏‏]‏‏ آن قدرت است که انسان‏‎ ‎‏را پیروز می کند. هر چه تجهیزاتشان زیاد باشد و هر چی عیش و نوش‏‎ ‎‏داشته باشند، روحیه شان ضعیف است.(131)‏

29 / 9 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

جوانمردی قوای‎ ‎مسلح مثل صدر‎ ‎اسلام

‏جوانمردی ارتش و سایر قوای مسلحه ـ مثل سپاه پاسداران و دیگران ـ ما‏‎ ‎‏را به یاد جوانمردیهای صدر اسلام انداخت. در صدر اسلام با اینکه قوای‏‎ ‎‏دشمن با قوای اسلام قابل مقایسه نبودند، در جنگ روم، هفتصد یا‏‎ ‎‏هشتصـد هـزار آنهـا بودنـد و سی هزار هم لشکر اسلام، و آن طلیعۀ لشکر‏
‎[[page 90]]‎

‏ـ‌که پیشروها هستند‌ شصت هزار نفر بودند، دو مقابل تمام لشکر اسلام،‏‎ ‎‏خالدبن ولید ـ که یکی از سردارهای اسلام بود ـ گفت: ما باید یک ضربه ای‏‎ ‎‏به اینها بزنیم تا اینکه روحیه شان را از دست بدهند ـ‌حالا به این تعبیر که‏‎ ‎‏من می گویم ـ و ما سی نفر می رویم با این طلیعه که شصت هزار نفرند،‏‎ ‎‏سی نفرمان می رویم با آنها جنگ می کنیم. بالاخره عده ای قبول‏‎ ‎‏نمی کردند. بالاخره بنا شد شصت نفرشان بروند و جنگ کنند، شبیخون‏‎ ‎‏بزنند. شصت نفر رفتند و شب شبیخون زدند، و آن شصت هزار نفر را تار و‏‎ ‎‏مار کردند، از بین بردند.(132)‏

4 / 7 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

مواجهۀ اسلام با‎ ‎کفر

‏شماها همان سربازهای صدر اسلام هستید. همانها که با مشرکین مقابل‏‎ ‎‏بودند، و با آنهایی که می خواستند اسلام تحقق پیدا نکند ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ توطئه‏‎ ‎‏می کردند ‏‏[‏‏مقابله می کردند‏‎ ‎‏]‏‏امثال ابوسفیان و دوستان ابوسفیان. آنها‏‎ ‎‏هم می خواستند که پیغمبر اسلام موفق نشود به اینکه اسلام را در‏‎ ‎‏جزیرة العرب تحقق بدهد. تمام همشان این بود که اسلام تحقق پیدا‏‎ ‎‏نکند. برای اینکه، اسلام را با همه منافع خودشان مخالف می دیدند.‏‎ ‎‏اینطور می دیدند که اگر پیغمبر اسلام غلبه کند، آنها دیگر آن ظلمها را،‏‎ ‎‏آن غارتگریها را نمی توانند بکنند. از این جهت، مجهز شدند و همه‏‎ ‎‏قشرها را تجهیز کردند بر ضد رسول خدا، و بحمدالله موفق نشدند. و‏‎ ‎‏امروز همان معنی است. همان معنایی که در صدر اسلام بود و مواجهۀ‏‎ ‎‏اسلام بود با کفر. و پیغمبر اکرم تجهیزاتی نداشتند. اینها عددشان کم،‏‎ ‎‏تجهیزاتشان کم و آن طرف دارای ثروتهای زیاد، تجهیزات زیاد. مع ذلک‏‎ ‎‏چون خدا می خواست، چون اتکالشان به خدا بود، از این جهت غلبه‏‎ ‎‏کردند. افراد کم بر افراد زیاد غلبه کردند. و افرادی که هیچ تجهیزات‏
‎[[page 91]]‎

‏صحیحی نداشتند، بر افرادی که قشرهای مختلفی که از اطراف‏‎ ‎‏جزیرة العرب جمع شده بودند که نگذارند اسلام محقق بشود، افراد کم و‏‎ ‎‏تجهیزات کم، بر افراد زیاد و تجهیزات زیاد غلبه کردند. برای اینکه،‏‎ ‎‏اتکالشان به خدا بود. یک نفر از اینهایی که با ارادۀ تابع اراده خدا می رفت،‏‎ ‎‏عده ای از آنها را از بین می برد.(133)‏

30 / 9 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

فدای اسلام شدن‎ ‎فرزندان اسلام

‏در صدر اسلام در رکاب رسول الله و امیرالمومنین ـ‌سلام الله علیه ـ عدۀ‏‎ ‎‏کثیری از فرزندان اسلام از دست رفتند، لکن اسلام را حفظ کردند.(134)‏

11 / 10 / 58

*  *  *

‎[[page 92]]‎

انتهای پیام /*