شکست قدرتها در برابر قدرت ایمان
پیغمبر اکرم که ایمان به قدرت مطلق خدای تبارک و تعالی داشت، در صورتی که عددشان کم بود و چیزی نبود و فقیر هم بودند، از همین فقیرهای بیچاره بودند، لکن قدرت ایمان داشتند و قیام کردند و قدرتها را یکی بعد از دیگری شکستند و همه را دعوت به توحید کردند، توحید را در جامعه رشد دادند، و در یک زمان کمی، مسلمینی که در جنگ وقتی که می رفتند چند نفرشان یک شتر داشتند، در یک جنگ ـ مثلاً ـ مهمی شاید ده تا اسب داشتند، نداشتند چیزی، ده تا شمشیر داشتند، چند نفرشان یک شتر داشتند، مع ذلک چون قوّت ایمان داشتند دو تا امپراتوری را در یک ظرفِ کمی، یک امپراتوری روم را که آن وقت مهم بود، یکی هم ایران که مهم بودند ـ این دو تا امپراتوری آن وقت در دنیا
[[page 92]]
مقدم بر همه بودند ـ آنها را شکستند و غلبه بر آنها کردند و اسلام را بردند تا روم و تا ـ عرض بکنم که ـ اروپا هم رساندند. عمده همان روح ایمان است که بر انسان باید چه باشد.(135)
28 / 8 / 57
* * *
جنگ با زحمت برای اطاعت خدا
ماها باید خودمان را بسازیم یعنی توجه کنیم به اینکه بزرگهای ما ـپیشواهای ما ـ چه کرده اند، برای اسلام چه کرده اند، برای مسلمین چهکرده اند، چه می خواستند بکنند. پیغمبر اکرم که سیزده سال در مکهرنج کشید، حبس بود، زجر کشید، توهین شد، هزار جور بساط بود، در آنجا صبر کرد؛ صبر کرد و دعوت کرد اشخاصی را. بعد هم که ملاحظهفرمود که نمی شود در اینجا کار را پیش برد، هجرت کردند به مدینه. در آنجا خوب، اشخاصی به آنها مُنضَم شدند. ده سال هم که درآنجا بودند تمام همّشان در این بود که با این قلدرها جنگ بکنند واینهایی که ظالم بودند، اینهایی که می خواستند مردم را بخورند، اینهایی که منافع ملتها را می خواستند بخورند. با اینها جنگ کرد تا اینهارا آن مقداری که شد ساقط کرد؛ ولی صبر می کرد. این مسلمین که در آن وقت جنگ می کردند، جنگهایشان جنگهایی بود که وقتی انسان تاریخ را می بیند تعجب می کند که چطور اینها با این عدد کم اینطور شهامت داشتند... پیغمبر در بعضی جنگها شکست می خورد؛ شکست خورد در بعضی جنگها. حضرت امیر در جنگ با معاویه شکست خورد؛ حضرت سیدالشهداء را کشتند؛ اما اطاعت خدا بود، برای خدا بود، تمام حیثیت برای او بود؛ از این جهت، از این جهت هیچ شکستی در کار نبود. اطاعت کرد، تمام شد؛ با اینکه خوب شکست هم داد همه را ـ همۀ سلطنت معاویه و اینها را ـ به هم زد همۀ اوضاع را؛ تا حالا هم الآن
[[page 93]]
هست.(136)
11 / 9 / 57
* * *
ایمان عامل غلبه بر امپراتوری
من از خدای تبارک و تعالی می خواهم که ماها را بیدار کند و ما را به صورت صدر اول اسلام درآورد و ملتهای ما را مثل ملت صدر اول اسلام کند که خالص ایمان بود و خالص قدرت ایمانی بود و قدرت اسلامی بود؛ که غلبه کردند یک جمعیت چند هزار نفری بر یک امپراتوری که بیشتر از تمام جمعیت این مسلمینی که می خواستند جنگ بروند [بود]. دو مقابلِ این جمعیت پیشقدمهایشان بودند، و در عقب ... زایدِ بر این داشتند! این پیشقدمهایشان دو مقابلِ تمام جمعیت اسلام بود و مع ذلک اینها بر آنها غلبه کردند! و این نبود جز اینکه ایمان بود که غلبه پیدا می کرد. و در ایران هم این معنا پیدا شد.(137)
17 / 1 / 58
* * *
قدرت ایمان شاخصه ارتش اسلام
ارتش اسلام در صدر اسلام، با آنکه ارتشی ضعیف بود به حسب سازوبرگ، شاید هر چند نفر یک شمشیر داشتند، هر چند نفر یک اسب داشتند لکن چون قوّت ایمان داشتند، در ظرف کمتر از نیم قرن بر تمام قدرتهایی که در آن وقت بود غلبه کردند؛ تمام قدرتها را خاضع کردند.(138)
22 / 1 / 58
* * *
ایمان به خدا رمز پیروزی ارتش اسلام
رمز پیروزی لشکر اسلام در صدر اسلام ـ با آنکه هیچ ابزار جنگی می شد
[[page 94]]
بگویی نداشتند ـ قیامِ لله بود. نهضت برای خدا، ایمان به خدا، پیروز کرد پیغمبر اکرم را. مایوس نشدن و استقامت کردن در راه خدا، پیروزی را نصیب پیغمبر کرد. اصحاب رسول اکرم در صدر اسلام قدرت ایمان داشتند، و با قدرت ایمان به پیش رفتند؛ به طوری که با جمعیت بسیار کم و با نداشتن ابزار جنگ، بر دو امپراتوری بزرگ آن روز دنیا ـ روم و ایران غلبه کردند. نهضت کردند، و برای خدا نهضت کردند، و استقامت کردند.(139)
21 / 2 / 58
* * *
قدرت ایمان رزمندگان عامل شکست دشمن
در جنگ روم طلیعۀ جنگجویان روم شصت هزار بودند، و تمام جمعیت مسلمین سی هزار نفر بودند، و پشت سر آن طلیعه هفتصد هزار نفر رومی بودند. یکی از سرداران اسلام گفت سی نفر با من بیاید تا من شب بروم و با این شصت هزار جمعیت جنگ کنم؛ بعد از اینکه اصرار کردند به او ـ به حسب تاریخ ـ شصت نفر رفتند. شصت نفر مسلم با شصت هزار نفر جنگجوی رومی که تا دندان مسلح بودند، رفتند و شکست دادند آنها را! و هفتصد هزار نفر جمعیت رومی دنبال آن شکست خورد و رفت. ایمان بود. قدرت ایمان بود که این کار را کرد. و شما دیدید که قدرت ایمان هم در ایران همین کار را کرد.(140)
25 / 3 / 58
* * *
امداد الهی پشتیبان ارتش اسلام
عقیده و ایمان است که در صدر اسلام هم بوده است. در آن وقت مسلمانان ده تا پانزده نفرشان یک شتر داشتند؛ لشکرهای رسول الله و لشکر مسلمین هر چند نفرشان یک شمشیر داشتند؛ آن هم یک
[[page 95]]
شمشیر کهنه اما با این حال بر امپراتوری ایران و روم غلبه کردند. عدۀ پیشقراول روم شصت هزار نفر و دنبال آن هفتصد [یا ]هشتصدوسی هزار نفر بودند. یکی از سرداران اسلام گفت که سی نفر با من بیایند تا با این شصت هزار نفر مقابله نمایم! ولی ـ بر حَسَب تاریخ ـ بنا بر این شد که شصت نفر باشند که یک نفر مقابل هزار نفر برود! و بعد هم رفتند و پیروز شدند. و این به این خاطر بود که ملائکه پشت سرشان بودند، و خداوند به آنها توجه کرد. خداوند شما را موفق کند.(141)
30 / 3 / 58
* * *
ایمان قرآنی غلبه دهنده بر ابرقدرتها
در صدر اسلام همین قرآن بود که مردم را تجهیز کرد، و دو امپراتوری بزرگ را با یک عدۀ معدود عربی که اسلحه نداشتند هر چندتایشان یک شتر داشتند. هر چندتایشان یک شمشیر. آن هم آن شمشیرهای آن وقت. در مقابل یک قدرتهایی که در آن وقت روم داشت؛ و آن قدرتهایی که در آن وقت ایران داشت ... اصحاب حضرت هم یک دسته شان، که اصحاب صُفّه بودند، آنهایی بودند که منزل هم نداشتند می آمدند روی یک سَکّویی در آنجا می خوابیدند. و زندگیشان همین بود. اینها را برداشت برد و آنها را از بین برد. این فقرا را، این مستضعفین را، اینهایی که درجه سه بودند و حتی خانه نداشتند، حتی در جنگ یکیشان یک خرما وقتی پیدا می کرد دهن خودش می گذاشت و در می آورد به دهن رفیقش می گذاشت و او درمی آورد و به دهن رفیقش و او، او، یک خرما را اینطوری دور می زدند، اینها بودند که پیغمبر تجهیز کرد [در] جنگهای با قریش. آنها با همۀ بساطی که داشتند و اینها با همۀ فقر و فلاکتی که داشتند، لکن ایمان داشتند.(142)
14 / 4 / 58
[[page 96]]
غلبه روحیه معنوی بر امکانات مادی
آن هم که در صدر اول است و بالاتر از همه به حسب نظامش هست باسایرین در یک طبقه نشسته اند؛ با هم دوست اند، رفیق اند، صحبتمی کنند و تفاهم دارند با هم. و لهذا یک لشکر و یک ارتش، آنوقتی که اسمش را هم نمی شد ارتش بگذارید ـ یک عده عرب بودند که اینها چندتاشان یک شمشیر داشتند، چندتاشان یک اسب داشتند ـ اینها غلبه کردند بر این دو امپراتوری بزرگ که امپراتوری روم بود و ایرانکه بزرگترین امپراتوریهای آن وقت اینها بودند. این یک مشتیعرب از باب اینکه قوی بودند؛ ایمان داشتند و از ملت بودند و اینطور نبود که بخواهند برای استفاده یک کاری بکنند، اینها می خواستند خدمت بکنند، اینها در مقابل آنها ایستادند. و از آن طرف بااینکه عدد زیاد بود و تجهیزات زیاد بود، ـ و عرض بکنم که ـ اسبها کذا وزین اسبها طلا و اینها، لکن روحیه نداشتند، اینها را در یکی از جنگهامی بستندشان ! در «ذوالسلاسل» می بستند اینها را که مبادا فرار کنند! با زنجیر می آوردند که جنگ بکنند. عرب ها شمشیر را کشیده بودند و ریختند همۀ اینها را از بین بردند. یک عدد کمی با تجهیزات ناقص؛ یعنی ناقص که اصلاً «تجهیزات» اسم آن را نمی شد بگذاری، یک چند تا شمشیر و چند تا اسب و یک چندتا شتر. و اینها برای اینکه روحیۀاینها روحیۀ مادی بود و ضعیف؛ روحیۀ آنها روحیۀ معنوی بود و قوی.(143)
1 / 5 / 58
* * *
روحیه ایمانی مسلمانان عامل غلبه بر کفر
صدر اسلام هم یک دسته از اعرابی که نه نظامی داشتند و نه پرورش نظامی شده بودند و نه ساز و برگی داشتند [و] آنها از شما، دست تُهی تَر بودند. هر چند تایشان یک شمشیری، با یک چیز، خرمابند، بندشان بود
[[page 97]]
لیفهای خرما. هر چند تایشان هم یک اسبی یا یک شتری. وضع اینطوری بود، عدد هم بسیار کم... شصت هزار جمعیت را شصت نفر مومن، شصت نفر که برای خدا داشت کار می کرد، این طلیعه را شکست دادند. اسباب این شد که این سی هزار جمعیت بر روم غلبه کرد؛ بر ایران هم که غلبه کرد. در صورتی که آنها همه چیز داشتند. آنها یراقهای اسبهایشان هم، از قراری که گفتند، طلا بوده است! لکن ایمان نداشتند؛ میانشان تهی بود؛ هر چه بود یک صورت بود؛ هر چه بود یک ساز و برگ بود؛ اما میان تهی بود. این روحیه در آنها نبود که ما اگر بکُشیم هم بهشت می رویم؛ اگر کشته بشویم هم بهشت می رویم، این روحیه در آنها نبود، در اینها بود. و این روحیه غلبه کرد.(144)
26 / 6 / 58
* * *
ایمان ابزار غلبه بر قدرت شیطانی
در تاریخ دیدید، که مسلمین صدر اسلام با یک عدۀ کم اما مجتمع و با ایمان غلبه کردند، در ظرف کمتر از نیم قرن، بر تقریباً معمورۀ آن وقت، غلبه کردند برای اینکه با هم بودند و اسلحۀ ایمان دست آنها بود. کی ما می خواهیم این اسلحۀ ایمان را، که کنار گذاشته شده است، به دست بگیریم، و با این قدرتها با اسلحۀ ایمان مقابله کنیم؟ شما دیدید که یک ملتی که عددش کم و هیچ اسلحه نداشت و هیچ ابزار جنگی نداشت و هیچ نظامیگری نداشت [ولی] ابزار ایمان داشت، با ابزار ایمان غلبه کرد بر یک قدرت شیطانی که همۀ قدرتها دنبال او بودند. نه همان ابرقدرتها، همۀ قدرتها دنبال او بودند. این قدرت ایمان بود که یک مشت مردم را که هیچ نداشتند غلبه داد. این همان قدرتی بود که در صدر اسلام با یک ابزار کم و یک عدد کم غلبه کردند بر روم با آن بساط و بر امپراتوری ایران با آن همه ابزار. آنها تهی بودند از ایمان؛ و اینها دست پر بودند در ایمان،
[[page 98]]
غلبه کردند.(145)
10 / 8 / 58
* * *
شکست ناپذیری ارتش مؤمن
در این جنگهایی که در اسلام؛ در صدر اسلام واقع شده است یک امور آموزنده است. خیلی امور آموزنده برای ماهاست. در یکی از افرادی که به حسب تاریخ، یک فردی که با یک فرد دیگری مقابل شده بود، آن طرف که دشمن بود و کافر بود، نیزه را زد به سینه یا شکم این مسلمان از آن طرف بیرون رفت. و او توی این نیزه دوید و او را کشت. یعنی نیزه تو شکمش بود فشار داد، و همان تو نیزه آمد اینجا رسید و او را کشتش. در یک جنگ قلعه ای ـ که قلعه داشتند آنها ـ مسلمین بیرون قلعه بودند و آنها در داخل قلعه. می خواستند اینها فتح کنند آن قلعه را. راه نبود، درها بسته و دیوارها بلند. یکیشان داوطلب شد که من روی سپر می نشینم. سپر را نیزه ها را بگذارید زیرش و بلند کنید تا من برسم به دیوار. من می روم تو این قلعه و راه را باز می کنم. همین کار را کردند. رفت آن طرف و در عین حالی که اهل قلعه هم، خوب، افرادی بودند، و چه بودند، لکن این یک نفر آدم به واسطۀ آن قدرت ایمان که داشت جنگ کرد، و در قلعه را باز کرد. روحیه وقتی روحیه قوی باشد، اعتماد به خدا داشته باشد، وقتی یک جمعیتی اعتماد به خدا داشته باشد، این جمعیت پشتوانه اش خداست. و جمعیتی که پشتوانه اش خداست شکست ندارد.(146)
29 / 9 / 58
* * *
اعتقاد به معاد منشاپیروزی
این قوۀ ایمان است. یعنی یک مومنی که اگر بکُشد، بهشت می رود و از اینجا بهتر است، و اگر کشته بشود، بهشت می رود و از اینجا بهتر است، با
[[page 99]]
یک همچو حربه ای که حربۀ ایمان است، این دیگر ترس از این ندارد که کشته بشود. این شهادت را برای خودش یک سعادت می داند. آنهایی که مقابل شما هست، برای دنیا می زنند. آنهایی که اعتقاد به ماورای طبیعت ندارند، اعتقاد به قیامت ندارند، اعتقاد به بهشت و جهنم ندارند، آنها برای همین دنیاست. می خواهند دنیایشان درست بشود. خوب، کسی که می خواهد دنیایش درست بشود، اگر بمیرد، هیچ این نمی تواند بزند تا آنجایی که بمیرد. این می خواهد هی خودش را حفظ کند که غلبه کند و دنیایش چه باشد.
اما این آدمی که برای خدا، این آدمی که برای مقصد الهی قدم برمی دارد و وارد میدان می شود، این آدم برای دنیا نیست تا اینکه لرزه ای در قلبش بیاید. این برای خداست. شما الآن که مهیا هستید و رفقای شما، دوستان شما و آنهایی که تربیت می خواهند بشوند به این تربیت اسلامی، به این تربیت نظامی، اینها این حربۀ اسلام که، سلاح اسلام که عبارت از ایمان است،باید به این هم مجهز بشوند. و اگر به این مجهز شدند، این، طرفشان را می ترساند.(147)
28 / 1 / 59
* * *
سلاح معنوی رمزپیروزی
سرّ پیشرفتی که در صدر اسلام است این است که، سربازان اسلام با تعداد کمی که داشتند در مقابل تعداد زیادی از سربازان دشمن، که یکی ایران و یکی روم بود و بسیار هم مجهز بودند، ایستادند و پیروز شدند، زیرا سلاح معنوی داشتند. یعنی اعتقادشان بر این بود که اگر ما برویم و کشته شویم، باز هم سعادتمند هستیم، و اگر بکشیم هم ما سعادتمندیم.(148)
26 / 2 / 59
* * *
[[page 100]]
پیروزی ایمان بر تجهیزات
لشکر روم و ایران را عده ای از اهل ایمان با سلاحهای شکسته و با تجهیزات کمشان و تعداد قلیلشان شکست داده اند.(149)
28 / 2 / 59
* * *
امداد غیبی در لشکر اسلام
در صدر اسلام هم یک عده قلیل را بر عده های کثیر پیروز کرد، و همچو رعبی در قلبها انداخت که نتوانستند مقاومت کنند در مقابل سی هزار جمعیت عرب، که هر چندتایشان یک شمشیر داشت، و هر چندتایشان یک شتر داشت، و آنها هفتصد هزار جمعیت بودند که شصت هزارشان طلیعه بود و غلبه کردند اینها بر آنها، چه بود؟ این جز این بود که یک دست غیبی در کار است؟! نباید بیدار بشوند آنهایی که توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایمان نیاورده اند؟ نباید بیدار بشوند؟(150)
14 / 3 / 59
* * *
جانبازی به خاطر ایمان
اسلام را اگر بشناسند و بفهمند این اسلام چی هست و یک قدری تاریخ اسلام و قضایایی که در صدر اسلام واقع شده شما ببینید در یک جنگی که واقع شده است، وقتی که یک قلعه ای را بسته بودند و کفار در آن نشسته بودند و خوب، آن وقت هم که وسایلی نبود که بروند بالا و بمباران کنند، باید این قلعه فتح بشود، خوب، دیوارهای بلند و کذا. یکی از سردارهای اسلام گفت که نیزه ها را زیر سپر بگذارید من می نشینم روی سپر، من را بالا کنید تا بروم به دیوار برسم، می روم آنجا با آنها در داخل جنگ می کنم، در را باز می کنم. یک نفر برای یک جمعیتی که یک قلعه را داشتند همین کار را کردند. این نیزه ها را زیر سپر گذاشتند او نشست روی سپر با این نیزه ها بلند کردند تا به برج رسید، به دیوار رسید. آن
[[page 101]]
شخص رفت در آنجا و جنگ کرد و در را باز کرد. این اسلام است که این کار را می کند، این ایمان است که این کار را می کند.(151)
21 / 4 / 59
* * *
ایمان و وحدت رمز پیروزی
صدر اسلام؛ اسلحه و مهمّات غلبه نکرد بر دو تا امپراتوری به آن عرض و طول، برای اینکه اسلحه نداشتند مسلمین. هر چند تایشان یک شتر داشتند، چندتایشان یک اسب، شاید در همۀ لشکرشان چندتا اسب بود، شمشیر کُندی یا تیزی. آن طرف ـ چه امپراتوری ایران و چه امپراتوری روم ـ دارای همه چیز بودند. تمام ساز و برگهای جنگی که در آن وقت [بود] در اختیار آنها بود. مجهز به همۀ جِهازهای جنگی بودند. لکن فقط یک چیز را نداشتند و آن ایمان. چون ایمان نداشتند باید در بعضی از جنگها آنها را امر می کردند که ببندند به هم این ارتش خودشان را که فرار نکنند. با زنجیر اینها را به هم می بستند ـ از قراری که در تاریخ هست ـ و می آوردند در جبهۀ جنگ. امروز هم برادرها، شما بدانید این را که مخالفین ما همه چیز دارند الاّ ایمان. و شما ایمان دارید که فوق همه چیز است و بحمدالله همه چیز هم دارید.(152)
22 / 10 / 59
* * *
ایمان و تعهد مؤمنین عامل پیروزی
در صدر اسلام جناح مومنین با ساز و برگ اندک و ایمان و تعهد بسیار بر جناحهای کفر مجهز به همه نوع ساز و برگ فراوان روز و قدرتهای شیطانی پیروز گردیدند.(153)
18 / 4 / 60
* * *
[[page 102]]
فتح جبهه ها با تکبیر اهل ایمان
فرق است ما بین یک جمعیتی که در شبی که فردا برای او خطر است و می خواهد به لشکر کفر هجوم ببرد به مناجات خدا می ایستد، با آن کسانی که وقتی که می خواهند به جنگ بیایند اول با فشار است و بعد هم که محالّ آنها را می بینند، آلات لهو و لعب در آنجا هست. فرق است ما بین آنهایی که برای خدا قیام کرده اند و آنهایی که برای طاغوت. شما در راه خدا دارید جنگ می کنید؛ این علامت ایمان شماست و آنها در راه طاغوت دارند جنگ می کنند و این علامت کفر آنهاست. مادامی که این مطلب در بین شما باقی است ـ توجه به خدا و یاری خواستن از مبدا قدرت شما قدرتمند هستید.
شما را این وحدت کلمه در زیر سایۀ توحید و در زیر پرچم اسلام بهاین فتحها و پیروزیها می رساند. این تکبیرهایی که در شبی که برایشهادت کمر بستید می گویید، اینها پشتیبان شماست. جنود غیبیه همان طور که در صدر اسلام پشتیبان لشکر اسلام بود و آن لشکرکوچک اسلام بر لشکر روم با آن بساط و بر لشکر ایرانِ آن وقت باآنبساط غلبه کرد، به واسطۀ آن تاییدات غیبی و ملائکۀ الهی بود،شماامروز همان وضعیت را دارید. برای خدا قیام کردید و مقابلمستکبرین و مقابل کفار و مطمئن باشید که جنود غیبیه با شماست و هریکِ شما در مقابل چندین نفر از آنها می تواند عرض اندامکند. شمامی دانید که تمام کشورها تقریباً پشتیبان صدام اند وبه او، هم پولمی رسانند و هم اسلحه می رسانند و هم نفرات می فرستندبسیاری شان و ما بحمدالله ، نه احتیاج به پول دیگران داریم ونه احتیاجی به پرسنل دیگران داریم و نه احتیاج به تایید دیگران. ما کهاتکائمان به خداست، از کی تایید بخواهیم؟ ما که اتکائمان به مبداغنی مطلق است، از کی خواستار جهات مادی بشویم؟ ما که با تکبیر این جبهه ها را فتح می کنیم، از کی بخواهیم که با ما همراهی کند؟ ما
[[page 103]]
ازخدا می خواهیم؛ ما از خدا می خواهیم که با آن جنود غیبیه که دارد و باآن ملائکة الله که هست، به ما کمک بفرماید و می فرماید. لکن شرط این است ما به عهد خود باقی باشیم؛ عهدی که با اسلام داریم؛ حفظ اسلام، حفظ کشور اسلامی، حفظ نوامیس اسلامی. ما باید این توجه را هیچ وقت از خود بیرون نکنیم، از مغز خود بیرون نکنیم که ما بندگان خدا هستیم و در راه او و در سبیل او حرکت می کنیم و پیشروی می کنیم. اگر شهادت نصیب شد، سعادت است و اگر پیروزی نصیب شد، سعادت است.(154)
11 / 9 / 60
* * *
میزان بودن نیت در نبرد
خود شمشیر ـفی نفسه ـ چیزی نیست.
شمشیر حضرت علی بن ابی طالب با شمشیر ابن ملجم یک شمشیر، یک جور بودند ـ شاید شمشیر او تیزتر هم بود ـ لکن او که این شمشیر را به کار می برد، آن میزان است. آنکه یک ضربت را با عبادت ثقلین مساوی می داند و افضل، با آن ضربتی که همین موجودی [را] که یک ضربتش افضل از عبادت ثقلین است به خاک و خون می کشد، این میزان است؛ آن که ضربتها را وارد می کند میزان است.(155)
14 / 1 / 61
* * *
رعب خداوند در دل دشمنان
در صدر اسلام خدا یک قسم از چیزهایی که پیروز می کرد کشور اسلامی را همین بود که رعب در دل مقابلین آنها القا می فرمود.(156)
22 / 2 / 61
* * *
[[page 104]]
ننگ درخواست از غیر خدا
فرق ما بین یک دولت اسلامی و یک ارتش اسلامی، با یک دولت غیر اسلامی و ارتش غیر اسلامی این است که اینها اگر چنانچه ـ خدای نخواسته ـ شکست هم بخورند، دستشان را پیش دیگری دراز نمی کنند. اینها عار این را که به دیگران بگویند بیایید و به ما کمک کنید، تحمل نمی کنند. اینها مسلم اند. اینها پیش خدا و به درگاه خدا دست دراز می کنند و کسی که به پیشگاه خدا دست خودش را دراز کرد، همه را پشت سر می گذارد.(157)
11 / 7 / 61
* * *
رزمندگان پیروان حضرت ابراهیم(ع)
اینهایی که پیش می برند برای اینکه اینها دنبال حضرت ابراهیم ـ سلام الله علیه ـ هستند، اینها لبیک گفتند به حضرت ابراهیم ـ سلام الله علیه ـ آنها که می خواهند پیش ببرند چی می گویند؟ آنها به عفلق گفتند، خوب، نمی شود یک کسی که به عفلق لبیک می گوید، یا به کسی که به ابراهیم خلیل الله لبیک می گوید، اینها یک جور باشند. این است که آنها فراری هستند و اینها چنانچه یک وقت اقتضا بکند تا هر جایی که صلاح باشد خواهند رفت.(158)
27 / 6 / 62
* * *
صعود به قله ایمان
اینان آیا ندیده اند که در ظرف مدت کوتاهی جوانان غیور ایران در سایۀ معنویت اسلام از پرتگاه هایی که قدرت های نفتخوار و مفتخوار برای سقوط آنان ایجاد کرده بودند به صورتی معجزه آسا نجات یافته، و به قلۀ بلند ایمان و تعهد به اسلام صعود نموده اند؛ و با شجاعت و شهامت کم نظیر بر کفر
[[page 105]]
جهانی و عفلقیان تاخته و آنان را از کشور عزیز خود بیرون رانده اند.(159)
31 / 6 / 62
[[page 106]]