
یک خاطره، هزار پند
شخصی نقل میکند: من نُه سال در جماران در خدمت امام بودم. در این مدت خداوند به من و همسرم، سه بچه عنایت کرد. بچه اول را که برای اذان و اقامه و نامگذاری خدمت امام بردیم، فرمودند: چون دختر است، فاطمه مناسب است. چند سال بعد که دختر دوم من و همسرم به دنیا آمد، دوباره خدمت امام رسیدیم. امام اذان و اقامه گفتند. عرض کردم: آقا اسم را هم شما تعیین کنید. پرسیدند: دختر است یا پسر؟ گفتم دختر است. ایشان تبسمی کردند و فرمودند: شما فاطمه که دارید اسم این را زهرا بگذارید. تعجب کردم. امام با همه گرفتاریها و با اینکه در مدت چند سال گذشته نامی از دختر اولم نبرده بودم، هنوز نام دخترم را به یاد داشتند. وقتی خداوند، بچه سوم را به ما عنایت کرد نیز خدمت امام رسیدیم. در آن هنگام بچه به شدت گریه میکرد و هر کاری میکردیم ساکت نمیشد. آقا فرمودند، بچه را بدهید به من. بچه را به امام دادیم. هنوز در حال گریه کردن بود اما وقتی امام الله اکبر را به گوش بچه گفتند گریه بچه تمام شد.
اسبهای بارکش انگلیسی و فرانسوی به و جود آمد و اسبی فعال و قدرتمند است. رنگ ابلق این اسب بیشتر دیده شده است. ولی رنگهای بلوطی، قهوهای و مشکی آن هم مشاهده شده است. اسب ولادیمیر اسبی است با سر کوچک، گردن بلند و پاهای محکم.
[[page 5]]
انتهای پیام /*