«تیرکمان سنگی»
عباس قدیرمحسنی
از آن ظهرهایی بود که هیچکس توی کوچه و خیابان نمیآمد. همه یا پای کولرها دراز کشیده بودند یا با، بادبزن خودشان را باد میزدند و توی چرت بودند. من و مصطفی هم توی اتاق زیر شیروانی روی پشتبام دراز کشیده بودیم و خودمان را باد میزدیم و پشت سر هم آب یخ میخوردیم.
از صبح رفته بودیم خیابان مولوی دنبال جوجه. اما هر چه راه رفتیم و گشتیم، جوجه پیدا نکردیم و آخر سر خسته و کوفته برگشتیم خانه. مصطفی همانطوری که دراز کشیده بود، گفت: «اگر جوجه پیدا میکردیم، خوب میشد؟» همانطوری که خودم
شرک میگوید که جناب لرد
شخصی است که نصفش زیرزمین
است! به عبارت دیگر او یک آدم
کوتاهقد است.
[[page 8]]
انتهای پیام /*