و برای اینکه کاری هم کرده باشد، به جنگ اژدهای خطرناک رفت. و چون دیگر کار دیگری نداشت تصمیم گرفت به خانه برگردد. که ناگهان از خواب بیدار شد. او میخواهد موضوع را به شرک بگوید، اما شرک اجازه نمیدهد.