مجله کودک 202 صفحه 12

کد : 114328 | تاریخ : 31/06/1384

پریسا : ((خب، حالا اینجا وایسیم و مسابقه بدیم، هرکی زودتر داداشی رو ببینه، برده . خدا کنه زودتر بیاد، مدرسم الان شروع شده، یعنی کجاست؟ )) محمد مهدی : ((اونه ها، اون دوره، داره میدوه و میاد، من بردم.)) پریسا : ((کجایی ؟ بدو ، دیرم ...)) شهاب : (( همه راهو دویدم ، مدرسه نگه مان داشته بودند برای رای گیری، مبصر شدم. بذار نفسم بالا بیاد. کی به شما گفته بیاین اینجا وایسین؟ تو محل بَده، بریم خانه ناهارتو بخور و بپر برو مدرسه .)) پریسا : ((غذاتون رو گاز حاضره. من به ناهار خوردن نمی رسم، بپر کفش قبلی هامو از انباری بیار که این یکی پاره شده. خودم نشد بیارمش، نردبان که شکسته، هنوزم که درستش نکردی ...)) شهاب پرید و کفش های پریسا را از انباری آورد. پریسا هم خداحافظی کرد و به سوی مدرسه دوید. از حالا تا غروب که مادر و پریسا به خانه بر می گردند، شهاب مسئولیت های زیادی دارد که باید آن ها را انجام دهد. پریسا و شهاب خواهر و برادرند. دو دانش آموز ممتاز که هر ساله معدل بالای 19 دارند و دو فرزند مسئولیت پذیر که ... آنها با هم آشتی می کنند و شرک می فهمد که منظور فیونا، شرک نبوده است.

[[page 12]]

انتهای پیام /*