مقصد اول امور عامّه

اقوال در معنای قدرت

فریده چهارم قوه و فعل / غرر فی أقسامهما

کد : 114422 | تاریخ : 13/06/1395

اقوال در معنای قدرت

‏ذکر کردیم که قدرت به صحت صدور فعل و لا صدور، یعنی امکان الفعل و امکان‏‎ ‎‏الترک تفسیر شده، ولی این معنی با قدرت خداوندی منافی است؛ چون از ذاتی که‏‎ ‎‏من جمیع الجهات بسیط است، نمی توان مفاهیم متقابله اخذ کرد؛ زیرا مفاهیم متخالفه‏‎ ‎‏منشأهای متخالفه لازم دارد و حیث اینکه فرض نمودیم ذات بسیط است نباید‏‎ ‎‏منشأهای متخالفه در او باشد والاّ ترکیب در ذات لازم می آید و این خلف است.‏

‏اگر گفتیم معنای قدرت امکان الفعل والترک و صحة الفعل والترک است، در مقابل‏‎ ‎‏فعلیت که منشأ کمال لازم دارد، امکان که جهت نقص است منشأ متقابل با منشأ کمال‏‎ ‎‏لازم دارد، پس در ذاتی که از آن این دو مفهوم را انتزاع می کنیم باید جهات انتزاعیۀ‏‎ ‎‏متقابله باشد؛ یک جهت ظلمت امکانیه ویک جهت نوریۀ کمالیه و این در ذات بسیط‏‎ ‎‏کامل صرف الوجود مستحیل است.‏

‏ولکن اگر مفاهیم متعدده شدند نه به تخالف تقابلی که جهت های متخالف‏‎ ‎‏بخواهد، در این موقع گاهی انتزاع مفاهیم متعدده از یک شی ء واجب می گردد با اینکه‏‎ ‎‏ذات من جمیع الجهات بسیط است ولکن چون کمال صرف وکمال محض وجود‏‎ ‎‏است، انتزاع تمام مفاهیم کمالیه از وجود صرف که عین کمال صرف است لازم و‏‎ ‎‏واجب است؛ زیرا تقابلِ جهت ظلمت و نور نمی شود، بلکه منشأ همۀ جهات‏‎ ‎‏نورالوجود است منتها به حیثیات متعدده. این است که چون ذات مقدس حق صرف‏‎ ‎‏الکمال و صرف الکمال نور الوجود است، پس نور وجود تا هر کجا رفته کمالات رفته‏‎ ‎‏است، تا آن آخرین نقطه ای که نور وجود ترشح کرده قدرت، علم، اراده و دیگر‏‎ ‎‏کمالات هست.‏

‏این است که در آیۀ شریفه فرموده است: ‏‏«‏وَ إن مِنْ شَیْ ءٍ إلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلـٰکِنْ
‎[[page 152]]‎لاَ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ‏»‏‎[1]‎‏ و در آیۀ شریفۀ دیگر لفظ «ما»ی موصول آورده است‏‎[2]‎‏ نه لفظ‏‎ ‎‏«من» تا این معنی را برساند. والحاصل اینکه قدرت جهت کمال است که آن جهت‏‎ ‎‏کمال، مصدر اشیاء است.‏

‏پس تعریف جامع قدرت به طوری که قدرت در مخلوق و واجب، هر دو را‏‎ ‎‏شامل شود صدور فعل از روی علم و اراده و اختیار است، نه اینکه قدرت عین‏‎ ‎‏اینهاست، بلکه اینها به آن جهت کمالیه که یکی از کمالات وجود صرف الکمال‏‎ ‎‏است مشیرند.‏

‏بنابراین، بعد از آنکه معنای قدرت این شد؛ اگرفعلی ولو ازممکنات از روی علم و‏‎ ‎‏اراده و اختیار صادر شود آن فعل مقدور است و آن جهتی که جهت صدور آن فعل‏‎ ‎‏است، قدرت است. پس اگر جایی علم و اراده واختیار ازلی و همیشگی شد قدرت نیز‏‎ ‎‏ازلی خواهد بود و اینکه خداوند در ازل الآزال عالم و مرید و مختار است در‏‎ ‎‏ازل الآزال نیز قدیر است. بنابراین ازلی بودن علم و اراده و اختیار یؤکّد معنی القدرة و‏‎ ‎‏یقوّی معناه، نه اینکه با آن منافی باشد. پس چنین منشأ فیضی که کمالات در او ازلی‏‎ ‎‏است، عالمٌ أزلاً، قادرٌ أزلاً، مختارٌ أزلاً، مریدٌ أزلاً.‏

‏مثل اینکه گفته شده معنای علم، کشف است‏‎[3]‎‏ و نزد کسی که چیزی کشف می شود‏‎ ‎‏به جهت آن کشف به اوعالم می گوییم. بنابراین اگر یک موجود لطیفی باشد که کشف‏‎ ‎‏نزد او ازلی است، معنای علم و عالمیت تأکید می شود.‏

‏از اینجا معلوم شد که خداوند قادر چون مرید وعالم به فعل بوده، فاعل موجَب‏‎ ‎‏نیست و چون مختار بوده و علی الاختیار فعل از او صادر شده، فاعل مضطر نیست.‏‎ ‎‏پس صدور فعل از او به علم او و صدور فعل از او به ارادۀ او و صدور فعل از او به‏‎ ‎‏اختیار اوست. پس هو القادر علی الاطلاق أزلاً و أبداً ولایعجز عن شی ء.‏


‎[[page 153]]‎‏به این معنی معادن العلوم و نقّاد الحقایق یعنی ائمۀ هدیٰ  ‏‏علیهم السلام‏‏ اشاره فرموده اند:‏‎ ‎‏«خلق الأشیاء بالمشیة»‏‎[4]‎‏ پس ‏‏«‏لاَ یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ‏»‏‎[5]‎‏ و لایعجز عن شی ء له‏‎ ‎‏قابلیة الوجود.‏

‏و از اینجا نیز معلوم شد چون قدرت ازلی است و کان فیما لم یزل، پس صدور فعل‏‎ ‎‏مقدور ازلی می گردد و تعطیل فیض لازم نمی آید.‏

‏و آنچه متکلمین گفته اند که در معنای قدرت صحت و امکان معتبر است و معتبر‏‎ ‎‏است اینکه برهه ای بگذرد تا فعل به عمل بیاید؛‏‎[6]‎‏ این طور نیست و اینها در مفهوم‏‎ ‎‏قدرت معتبر نیست. و قول به اینکه: خداوند متعال در برهه ای از زمان مغلول الید‏‎ ‎‏بنشیند، دست روی دست بگذارد و به این خیال بیفتد که خوب است عالمی تشکیل‏‎ ‎‏داده و بساط خلق بگسترانیم باطل است؛ زیرا لازمۀ آن قول به: ‏‏«‏یَدُ اللّٰهِ مَغْلُولَةٌ‏»‏‎[7]‎‎ ‎‏است، ولی ‏‏«‏غُلَّتْ أیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ‏»‏‏.5‏

‎[[page 154]]‎

  • )) اسراء (17): 44.
  • )) «سَبَّحَ لِلّٰهِ مَا فِی السَّمٰواتِ وَ الْأرْضِ» حدید (57): 1.
  • )) رجوع کنید به: مشاعر، ص77؛ حکمة الاشراق، در مجموعۀ مصنفات شیخ اشراق، ج2، ص152.
  • )) اصول کافی، ج 1، ص110، حدیث 4؛ توحید صدوق، ص 148، حدیث 19 وص 339، حدیث 8.
  • )) سبأ (34): 3.
  • )) رجوع کنید به: شرح مواقف، ج 8، ص 49؛ شرح مقاصد، ج 4، ص 89؛ شوارق الالهام، ص 500.
  • و 5ـ مائده 5: 64.

انتهای پیام /*