مقصد دوم امور عامّه

رسم جوهر و اقسام آن

کد : 114487 | تاریخ : 13/06/1395

رسم جوهر و اقسام آن

‏ ‏

‏رسم جوهر و حقیقت آن این است که اگر در خارج موجود شود، موضوعی که در‏‎ ‎‏او موجود شود، برای او نیست. و جوهر ماهیتی تحصلی است نه اعتباری که اگر در‏‎ ‎‏خارج ظاهر و موجود شود، موضوعی ورای حقیقت آن، حقیقت نداشته تا در او‏‎ ‎‏موجود گردد.‏

‏اشکال شده که اگر جوهر در خارج موجود شود در حرکت و در زمان واقع‏‎ ‎‏می گردد، پس زمان و حقیقت تصرمیه موضوع آن است، ولی این اشکال بی ربط است؛‏‎ ‎‏چون زمان هویت خارجیه ای که جوهر در آن واقع شود نیست، بلکه زمان نحوۀ‏‎ ‎‏تحصل خود جوهر است و زمان مانند موضوع برای سواد نیست که در رتبۀ سابقه‏‎ ‎‏موجود باشد و یا در رتبه ای با رتبۀ جوهر موجود باشد، بلکه زمان از عوارض لازمه و‏‎ ‎‏لاینفک جوهر جسمی است که از مرتبۀ تحصل آن منتزع می گردد.‏

‏و بالجمله: جوهر پنج قسم است: چون جوهر یا محل جوهر دیگر است و یا حالّ‏‎ ‎‏در جوهر دیگر است.‏

‏و بعبارة اُخری: جوهر یا متقوم به جوهر دیگری است و یا مقوم جوهر دیگری‏‎ ‎‏است، یعنی یا قیّوم این جوهر، جوهر دیگری است یا اینکه جوهر دیگری متقوّم به‏‎ ‎‏اوست.‏

‏و بعبارة ثالثه: جوهر یا قیّوم غیر خود می باشد و یا غیر آن از جواهر مقوّم اوست.‏

‏به اوّلی که تحصل آن به تحصل غیر است و قوه ای است که به قیمومیت دیگری‏
‎[[page 358]]‎‏قائم است و محل است، هیولی گویند.‏

‏و به آنکه حالّ است و قیمومیت دیگری را به عهده دارد، صورت گویند، و‏‎ ‎‏صورت: یا صورت جسمیه و یا صورت نوعیه است.‏

‏و یا آنکه: جوهر نه قیوم دیگری است و نه غیر در مرتبۀ تحصل، قیومیتی بر او‏‎ ‎‏دارد، این گونه جواهر مجردات می باشند که در ذات مجردند.‏

‏و این قسم که در ذات مجرّد است: یا در ذات و عمل هر دو مجرّد بوده و تعلّق به‏‎ ‎‏جسم ندارد و آن عقل است، و یا در ذات مجرّد بوده ولی در عمل تعلّق به جسم دارد و‏‎ ‎‏آن نفس است. اگر چه شقّ دیگری تصویر عقلی دارد و آن اینکه در ذات تعلق به جسم‏‎ ‎‏داشته باشد ولی در عمل مجرّد باشد، الاّ اینکه چنین چیزی وجود خارجی ندارد.‏

‏قسم پنجم: جوهری است که مرکب از حالّ و محل است و آن را جسم گویند، در‏‎ ‎‏این قسم با نظر به ترکیب آن، صورت و ماده گفته یعنی به هیولی، ماده و به صورت،‏‎ ‎‏صورت گویند ولو با نظر به اختلاط و حالت اجتماع جسم گویند.‏

‏ ‏

‎ ‎

‎[[page 359]]‎

انتهای پیام /*