کیف و اقسام آن
کیف از مقولات عرضیه است و آن مقوله ای است که قارّ بوده و بالذات قبول قسمت و قبول نسبت نمی کند و به واسطۀ اینکه قارّ است، امثال حرکت و «أن یفعل» و «أن ینفعل» از کیف خارج می شوند؛ زیرا اینها قارّ نیستند.
و چون کیف بالذات قبول قسمت نمی کند، پس کمّ هم خارج می شود؛ چون کمّ بالذات قبول قسمت وهمیه می نماید. و از اینکه کیف بالذات قبول نسبت نمی کند، اعراضی که نسبی هستند و حقیقت ماهیتی آنها نسبت است خارج می شوند.
و کیف جنساً به چهار قسمت منقسم است:
یکی از آنها: کیفی که مختص به نفس بوده و آن را کیف نفسی گویند، مانند علم و اراده و قدرت، البته بنابر آن مبنایی که گفته اند: اینها از عوارض نفس است، به خلاف آن قولی که می گوید: حیات عین نفس است.
دومی: کیفی است که مختص به کمّ است، یعنی فقط بر کمّ عارض می شود لاغیر، مانند استقامت و انحناء و مستطیل و مثلث و نحو اینها که مختص به کمّ متصل است و مانند زوجیت و فردیت که مختص به کمّ منفصل است و اینها را کیفیات مختصۀ به کمّیات گویند.
قسم سوم کیف: قوه و لاقوه است که به آن کیف استعدادی گفته می شود. اگر استعداد شدیدی برای جانب قبول بوده و برای انفعال رام و مطیع باشد، آن را لاقوه نامند؛ چون قوه ای که دافع باشد از خود ندارد و اگر به دفاع و عدم دفاع بتواند خود را
[[page 372]]از تأثیر نگه داشته و استعداد لاانفعال داشته باشد، آن را قوه نامند و اگر نسبت به قبول و لاقبول، اعتدال داشته باشد، آن را قوه و لاقوه گویند.
و قسم چهارم کیف: کیف محسوس است که با پنج قوۀ ظاهره درک می شود از قبیل کیفیات ملموسه، مثل کیفیات فعلیه و انفعالیه ای که از اوایل ملموسات است، و کیفیات مذوقه، مانند طعوم بسیطۀ تسعه.
حاجی به اینها طعوم بسیطۀ تسعه گفته است؛ چون اینها از سه قوۀ فعلیه و فاعلیه نسبت به سه قوۀ انفعالیه تولید می شوند.
قوۀ فعلیه و فاعلیه که عبارت از حرارت و برودت و اعتدال بین آنهاست اگر در یکی از سه قوۀ انفعالیه که مواد غلیظه و مواد لطیفه و مواد معتدل بین آنهاست ضرب شود، از هر یکی طعمی پیدا می شود، مثلاً اگر حرارت وارد شد و در مادۀ غلیظه تأثیر نمود یک طعم پیدا می شود و اگر بر مادۀ لطیفه وارد شده و تأثیر کرد طعم دیگری تولید می گردد و اگر در مادۀ معتدل تأثیر کرد طعم سومی حاصل می شود. و همچنین آن دو تای دیگر را بر این قیاس کن.
و نیز به اینها بسیطه گفته است؛ چون اگر دو طعم با یکدیگر مختلط شوند طعم مرکب دیگری حاصل می شود، به عبارت دیگر: اگر دو فعلیه بر یک انفعالیه وارد شود طعم مرکبی حاصل می گردد.
و کیف محسوس که اخیراً ذکر شد یا انفعالی است و یا انفعال است، اگر کیف راسخ باشد، مثل زردی ای که بر ذهب عروض پیدا کرده و نمی توان آن را به زودی زایل نمود. و مثل قرمزی ای که بر مس عارض شده و نمی توان آن را از جوهرۀ مس به زودی ازاله کرد، به آن انفعالی گویند. چنانکه فضایل اخلاقی هم همین طور است. و انفعالی به این جهت گفته اند که کثرت مبانی بر کثرت معانی دلالت می کند.
و اگر کیف غیر راسخ باشد و به سرعت از موضوع خود مرتفع شود، مانند حُمرۀ خجل، به آن انفعال گویند.
والحاصل: انفعال و انفعالی در اجسام مثل حال و ملکه در نفس است.
[[page 373]]