علم تفصیلی و اجمالی
تقسیم دیگر برای علم، تقسیم آن به علم تفصیلی و علم اجمالی است. برای این تفصیل و اجمال در اصطلاح اصولی معنایی است و آن اینکه: علم تفصیلی عبارت است از اینکه بدانی این شی ء نجس است و علم اجمالی آن است که بدانی یکی از این اشیاء نجس است.
ولی در اصطلاح حِکْمی، علم اجمالی این است که بدانی مثلاً طبیعت نار حارّ است و علم تفصیلی این است که بدانی این نار سوزنده است و آن نار هم سوزنده است.
به عبارت دیگر: علم تفصیلی، علم به اشیاء متعدده با صورتهای متمایز و منفصل از یکدیگر است ولی علم اجمالی عبارت از دانستن این اشیاء به صورت واحد است به طوری که صور شخصیۀ آنها از یکدیگر متمایز نباشد. مثل اینکه اگر از تو یک عده مسائلی سؤال شود که قبلاً آنها را فرا گرفته و محکم و متقن و صاف کرده ای، البته تو جواب همۀ آنها را در نفس حاضر می یابی، لکن به حالت بسیطه، که آن حالت بسیطه خلاّق تفاصیل اجوبۀ مسائل مفصّله و متمایزه است و این علم واحد بسیط به اجوبه، علم اجمالی است. و چون به تفصیل شروع نموده که مترتباً از سؤالها جواب دهی، متعاقباً جوابها را مفصلاً و متمایزاً در نفست می یابی.
مثلاً صاحب جواهر رحمه الله قبل از نوشتن کتاب جواهر ادله و استدلالات مسائل به طور بساطت در نفس او بوده و نفس وی یک حالت بسیطه نسبت به آنها داشته است و استدلالات مسائل جواهر از اول تا آخر در نفس او به طور لفّ و بساطت بوده است، منتها موقع نوشتن هر مسأله ای در جایگاه خود آن حالت بسیطه خلاق تفاصیل مسائل گردیده است. مثل کلماتی که در مرکب داخل دوات به طور بساطت بوده و هیچ از هم جدا نیست ولکن وقتی مرکب روی صفحۀ کاغذ درآمد، حروف مقطّعۀ متمایزه پیدا می شود.
[[page 390]]