برهان اول بر توحید ذات واجب
راه اول این است که در یکی از مباحث گذشته اثبات نمودیم که برای حضرت احدیت، حدی نبوده و ماهیته انّیته و صرف الوجود بوده بدون اینکه محدود باشد و صرف الوجود در مرتبۀ ذات یا مقتضی وحدت و یا مقتضی کثرت است و یا در مرتبۀ ذات نه مقتضی وحدت و نه مقتضی کثرت است، یعنی اگر بخواهد واحد یا کثیر باشد باید به اقتضا و تأثیر غیر باشد.
والحاصل: چیزی که از خود اقتضای وحدت و کثرت ندارد باید در فعلیتِ کثرت یا وحدت، محتاج تأثیر غیر باشد تا به سبب تأثیر او، واحد یا کثیر شود و چون ما پیش از این با ادلۀ مثبته، اصل ذات واجب الوجود را اثبات نمودیم و در طی بحث های گذشته گفتیم واجب الوجود حد و ماهیت نداشته و بسیط من جمیع الجهات است، اگر به واسطۀ تأثیر شی ء خارجی واحد یا کثیر شود، مورد تأثیر واقع شده و آن موجب ترکیب و احتیاج است، پس نمی توان گفت واجب الوجود در مرتبۀ ذات، اقتضای وحدت و یا کثرت نداشته و به واسطۀ علت خارجی مقتضی وحدت یا کثرت است.
و اما اگر بگوییم در مرتبۀ ذات مقتضی کثرت است صحیح نیست؛ زیرا کثرات از وحدات حاصل شده و منشأ انتزاع کثرت آحاد است. اگر چیزی در مرتبۀ ذات مقتضی کثرت بوده و ابداً اقتضای وحدت نداشته باشد، محال است که در آن کثرت حاصل شود؛ چون مرتبۀ ذات مقتضی کثرت بوده و هر جزئی از این ذات هم مقتضی کثرت خواهد بود و از کثرت از آن جهت که کثرت است، کثرت حاصل نمی شود؛ مگر آنکه آحاد حاصل شود و آحاد هم هر یک در مرتبۀ خود واحد است و حال آنکه فرض نمودیم: چیزی که مقتضی کثرت است اجزاء آن ذاتاً مقتضی کثرت خواهد بود. پس به مقتضای اینکه ذات مقتضی کثرت بوده و در نتیجه مقتضی عدم وحدت خواهد بود، آحاد و وحدات حاصل نمی شود، بنابراین محال است کثرت حاصل شود و اگر ذات واجب مقتضی وحدت باشد، مطلوب ما ثابت است.
[[page 61]]