معلول از رتبۀ خود ترقی نمی کند
ولیکن این توهم فاسد است؛ زیرا اگر حقیقت معلولیت درک شود، معلوم می شود که تجافی وجود معلول از مرتبۀ خود محال است و ابداً ترقی وجودی که هیچ استعداد تجافی ندارد، ممکن نیست؛ زیرا معلولیت به تمام هویت وجودیه معلول است و معلول به تمام ذات، یعنی به تمام وجود غیر از معلولیت چیزی نیست و این هویت صادره، هویتی متقوم به علت است.
و علت به تمام هویت و ذات خود ـ بعد از این مراد از ذات، وجود است ـ حقیقتی مقوّم معلول است و علت به تمام ذات خود، برابر علیت است و در خارج حیثیتی ورای حیثیت علیت ندارد، که علیت از جزء ذات و یا از خارج ذات آن منتزع باشد، بلکه تمام ذات آن، عین علت است. چنانکه گفتیم: مفاهیم کمالیه در باری ـ تبارک و تعالی ـ عین ذات است، یعنی تمام ذات قدرت است و تمام ذات علم است و تمام ذات وجود است، بدون اینکه در مقابل هر یک، ما بازائی غیر ما بازاء دیگری باشد، بلکه
[[page 237]]تمام ذات تمام حقیقت علم است و تمام ذات تمام حقیقت وجود است و از تمام ذات، علیت انتزاع می شود به طوری که تمام ذات به حمل شایع صناعی عین حقیقت علت است.
و همچنین معلولیت، ذاتیِ وجودِ معلول است و مفهوم معلول از تمام وجود و ذات معلول منتزع می شود به گونه ای که تمام حقیقت وجود معلول در مقابل این مفهوم قرار گرفته و معلول به تمام هویت ذات خود وجود معلولی است. پس علیت و معلولیت دو مفهوم متغایر با هم بوده و از تمام ذات و حقیقت و وجود علت و معلول انتزاع می شود، ما بازاء آن دو مفهوم، تمام هویت این دو می باشد یکی از این دو به حمل شایع صناعی، حقیقت معلولیت است و تمام ذات دیگری به حمل شایع صناعی، حقیقت علیت است.
البته هویت معلولیت، هویت متقومه و ربطیه است و هویت علیت هویت مقومه و تمامیت است و این دو هویت به تمام معنی یکی از آنها علت و دیگری معلول است.
و همان گونه که یکی از دو مفهوم، دیگری نیست، هویتهایی هم که این دو مفهوم از آنها منتزع شده اند، هیچ کدام دیگری نخواهد بود.
[[page 238]]