مقصد سوم الهیات

فرق نبوّت ختمیه با سایر نبوّات

فریده دوم احکام صفات واجب / غرر فی أنّ علمه بالأشیاء بالعقل البسیط و الإضافة الإشراقیة

کد : 114714 | تاریخ : 13/06/1395

فرق نبوّت ختمیه با سایر نبوّات

‏آنکه به تمام اسماء و صفات رسیده است نبوت ختمیه دارد و آنکه از طریق صفت‏‎ ‎‏محدود و خاصی رسیده است نبوت محدود پیدا می کند و از طریق همان صفتی که از‏‎ ‎‏طریق او رسیده، مردم را به حق دعوت می کند. مثل حضرت یحیی که از راه خوف‏‎ ‎‏رسیده بود و مردم را از راه انذار و تخویف دعوت می نمود و حضرت موسی و عیسی‏‎ ‎‏که از راه اسمی جامع تر از آن رسیده بودند نبوتشان جامع تر گردید تا وجود‏‎ ‎‏شریف ختمی مرتبت ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏ که از تمام اوصاف و اسماء رسیده بود نبوت ختمیه‏‎ ‎‏پیدا نمود. جامعیت هر نبوتی به هر اندازه باشد، امامت و نیابت آن هم به‏‎ ‎‏اندازۀ جامعیت او می باشد؛ زیرا نوّاب انبیا بالاصاله نرسیده اند، بلکه به تبع‏‎ ‎‏رسیده اند. لذا ولایت حضرت امیر ‏‏علیه السلام‏‏ که وصیّ حضرت ختمی مرتبت  ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏ بوده‏‎ ‎‏ولایت ختمیه می باشد.‏

‏و چون حضرت رسول  ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏ نبوت جامعه داشته و ایشان به صفاتی که انبیای‏‎ ‎‏سلف رسیده بودند، با جامعیت دیگری رسیده بود، لذا ولایتی هم که باطن نبوت‏‎ ‎‏ایشان بوده جامع می باشد. پس اگر نبوت ایشان جامع تمام نبوّات سلف بوده، ولایت‏‎ ‎‏نبوت ایشان هم جامع جمیع نبوّات خواهد بود  و لذا حضرت امیر  ‏‏علیه السلام‏‏فرمود: ‏‏«کنت‏‎ ‎‏مع جمیع الأنبیاء سرّاً و مع خاتم  ‏‏صلی الله علیه و آله وسلم‏‏ جهراً».‏‎[1]‎


‎[[page 247]]‎‏و بالجمله: بعد از آنکه برای بعضی از دُرر مخزون فی خزائن الله، توحید ذاتی رخ‏‎ ‎‏داد، در عین حال انمحاء و محو در وحدت به سوی کثرت و سهو عودت داده‏‎ ‎‏می شوند و از عالم غیب به سوی طبیعت هجرت داده می شوند تا نظری به تربیت عائلۀ‏‎ ‎‏بشری گردد؛ چنانکه قرآن کریم هم هجرت داده شده و تنزل نموده تا به حد وحی‏‎ ‎‏تنزلی رسیده که می گوید: ‏‏«‏هُوَ الْأوَّلُ وَ الاْخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ‏»‏‎[2]‎‏ یعنی خودش‏‎ ‎‏باطن بود و ظاهر شد.‏

‎ ‎

‎[[page 248]]‎

  • )) این روایت را نیافتیم گرچه بدین مضمون از حضرت ختمی مرتبت  صلی الله علیه و آله وسلم روایاتی وارد شده است، مانند: «بعث علیٌ مع کل نبی سرّاً و معی جهراً» رجوع کنید به کلمات مکنونه، ص 186؛ جامع الأسرار، ص382 و 401.
  • )) حدید (57): 3.

انتهای پیام /*