مقصد سوم الهیات

ردّ کلام متکلمین

فریده دوم احکام صفات واجب / غرر فی القدرة

کد : 114736 | تاریخ : 13/06/1395

ردّ کلام متکلمین

‏بعد از آنکه حقیقت قدرت، امکان صدور شد، اگر متکلمین قدرت را عین ذات‏‎ ‎‏بدانند، چنانکه ما می دانیم ـ که البته در این صورت معنای امکانی از وجوب وجود و‏‎ ‎‏شدت وجود با عدم تناهی آن انتزاع نمی شود ـ یا باید مراد ایشان از امکان، امکان در‏‎ ‎‏باب ماهیات یعنی امکان ذاتی یا امکان استعدادی باشد. اگر مراد امکان ذاتی باشد،‏‎ ‎‏چنین امکانی ماهیت لازم دارد و اگر ذات ماهیت داشته باشد لازم می آید از ماهیت و‏‎ ‎‏وجود مخلوط باشد و در نتیجه واجب نباشد، و این منافی با وجوب وجود ذات است.‏

‏و اگر مراد امکان استعدادی و امکان در وجود باشد در این صورت باید ذات علاوه‏‎ ‎‏بر ماهیت، ماده و هیولی هم داشته باشد، پس لازم می آید ذات جسم باشد و جسمیت‏‎ ‎‏ذات خداوند تبارک و تعالی مستحیل می باشد.‏

‏و اگر متکلمین بخواهند این محذورات لازم نیاید، باید قدرت را وصف زاید بر‏‎ ‎‏ذات و خارج از آن بدانند و در مرتبۀ ذات به قدرت قائل نباشند و حال آنکه این هم‏‎ ‎‏نمی شود.‏

‏بنابراین ما می گوییم: قدرت توانایی بر ایجاد است اگر کسی صد سال یا بیشتر و‏‎ ‎‏دیگری ده سال بر ایجاد کاری توانا باشد، آیا سزاوار است که بگوییم آنکه صد سال یا‏‎ ‎‏بیشتر توانایی بر ایجاد دارد، قدرت ندارد ولی آنکه ده سال توانایی دارد قدرت دارد؟‏‎ ‎‏و آیا به آنکه بیشتر توانایی بر ایجاد داشته، بلکه هیچ زمانی نیست مگر اینکه او توانایی‏‎ ‎‏بر ایجاد دارد، قادر نگوییم و بر توانایی او قدرت اطلاق نکنیم؟ آنچه در مبادی قدرت‏‎ ‎‏دخالت دارد چیست؟ مگر جز این است که قدرت، وجود و علم و اراده و شعور لازم‏‎ ‎‏داشته و اینکه فعل و ایجاد با علم و اراده و مشیت از موجود صادر می گردد؟‏

‏حال که این مبادی روشن شد، ببینیم آیا اینکه فعل قدیم نباشد و برهه ای از زمان‏‎ ‎‏بگذرد و بعد موجود شود، در قدرت دخالت دارد؟ یا اینکه حدوث و قدم آن در‏‎ ‎‏حقیقت قدرت دخالت ندارد؟ آیا در قدرت شرط است که علم ازلی نبوده و بعد‏
‎[[page 291]]‎‏حاصل شود یا چنین چیزی شرط نیست؟ البته ازلیت و حدوث علم در حقیقت قدرت‏‎ ‎‏دخالت ندارد، همچنین در قدرت شرط نیست که اول اراده نباشد و بعد پیدا شود، پس‏‎ ‎‏اگر وجود و علم و اراده ازلی باشند، ایجاد محقق می گردد و حقیقت قدرت این است‏‎ ‎‏که ایجاد از روی علم و اراده باشد و فاعل قوۀ «ان یفعل و ان لایفعل» داشته باشد.‏

‏بنابراین می توان قدرت را چنین تعریف نمود که: «کون الفاعل بحیث ان شاء فعل و‏‎ ‎‏ان لم یشأ لم یفعل» و این تعریف با اینکه و لکنّه شاء دائماً ففعل دائماً، منافات ندارد.‏

‏و بالجمله: قدرت، خواستنی از روی علم و اراده است، پس عالَم به صلاح دید‏‎ ‎‏مرید از روی علم و ارادۀ او ازلاً ایجاد شده است؛ زیرا واجب الوجود بالذات،‏‎ ‎‏واجب الوجود من جمیع الجهات است. پس ایجاد ازلی بوده و موجودی ازلی که‏‎ ‎‏مخلوق و مقدور خدا باشد نیز داریم، چنانکه ان شاء الله در مبحث افعال الله و اسماء‏‎ ‎‏الله خواهد آمد.‏

‎[[page 292]]‎

انتهای پیام /*