تقریری دیگر در اثبات امر بین الامرین
تقریر دیگر این است که: افعال یا از روی اختیار و علم و شعور و یا از روی قوۀ طبعیه و میل و طبع صادر می شوند و در هر دو صورت منشأ آثار، وجود است.
والحاصل آنکه می گوییم: تمام آنچه از افعال و خواص و آثار از روی جبر و از روی تفویض صادر نمی شود، برای این است که اگر غیر این را بگوییم یا باید قائل شویم به اینکه وجود، بسیط نیست و در عالم مبدأ آثار غیر از حقیقت وجود چیز دیگری هست و یا باید بگوییم وجود مستقلی هست که ربطی به مبدأ المبادی ندارد و هر دو حرف باطل است؛ زیرا منشأ آثار و مبدأ آنها همان تمام هویت ذات وجود است و تمام هویت وجود، همان هویت مبدأیت برای آثار است و چون چنین است، پس وجودی که منشأ آثار است، وجود ربطی و تعلقی و غیر مستقل است، بنابراین بدون اینکه دو نسبت در میان باشد و فعل و اثر نسبتی به مبدأ المبادی و نسبت دیگری به وجود غیر مستقل ممکن که منشأ آن است داشته باشد، بلکه فعل و اثر به یک نسبت به هر دو منسوب است و در عین حالی که ممکن فاعل است حق هم فاعل است و ظهور فاعلیت حق به ممکن می باشد.
چنانکه در علم گفتیم: این نظام عالم به تمام هویت ذات و سراسر وجود نظام کیانی، عین علم فعلی حق است و ظهور و بروز علم در مرتبۀ ذات به علم در مرتبۀ فعل است و همان گونه که این نظام با هویت خود، عین بروز و ظهور علم است، همچنین عین فعالیت و ظهور و بروز فعل اوست.
[[page 321]]و چنانکه در مرتبۀ ذات صرف الوجود و حقیقة الوجود یک هویت بسیطۀ تامۀ حقه است ولی به خاطر ظهور آثار و اطوار و به اعتبار مشاهدۀ آثار از آن، قدرت و علم و اراده و مشیت انتزاع می کنیم در حالی که در واقع غیر از وجود بسیط چیزی نیست و واقع قابل تعدد و تفکیک نیست، همچنین وجود غیر مستقل هم قابل تفکیک نبوده و در واقع تعدد ندارد تا مبدأیت برای آثار و حیثیت مؤثریت غیر حیثیت وجود باشد، بلکه یک هویت بسیطه است که به تمام هویت خود منشأ آثار و مبدأ آثار است و به تمام هویت خویش وجود است و همان طور که اصل وجود از اوست، مؤثریت و مبدأیت نیز از اوست.
والحاصل: هر کجا مبدأ اثری هست وجود است، منتها مبدأیت برای اثر در موجود به اندازۀ حظّی است که او از وجود دارد. هیولای اُولی هم به اندازۀ خود منشأ آثار است و خیال نشود که باید مبدأیت او، مبدأیت برای سماوات و ارض باشد، بلکه حظّ او ـ که قوه است ـ از وجود حظّ ضعیفی است و او در مرتبۀ آخر وجود قرار گرفته است. بنابراین مبدأیت او نیز مرتبۀ آخر منشأیت و مبدأیت است که صرف قبول است.
و بالجمله: اثر در عالم مال وجود است که مرتبه ای از آن، جاعل و مرتبه ای مجعول است ولو مرتبه ای که مجعول است خود، جاعل باشد و جاعلی که مجعول نباشد تنها وجود بحت بسیط صرف است که فوق قاهریت او شدةً و مدةً وجودی نیست.
این مبدأیت برای اثر در سلسلۀ وجود و مراتب آن جریان دارد؛ زیرا هویت وجود همان هویت منشأ اثر بودن است و هویت مبدأیت برای اثر، غیر از هویت وجود نیست. بنابراین هر کجا وجود هست همان هویت عین هویت مبدأیت و منشأیت برای آثار است، منتها به اندازۀ شدت و ضعف در وجود شدت و ضعف در مبدأیت و منشأیت پیدا می شود و شدت و ضعف در وجود عین همان شدت و ضعف در مبدأیت و منشأیت است؛ زیرا مبدأیت و منشأیت عین وجود است و آخرین ضعف در هیولای اُولی است، چنانکه آخرین مرتبۀ وجود اوست.
بلی همان گونه که وجود در هیولای اُولی صرف القوه است، مبدأیت فعل هم در
[[page 322]]آن، صرف قابلیت است. و چون همۀ وجودات غیر مستقل می باشند، کسی نمی تواند بگوید عالم از مبدأ المبادی نیست و خودش مستقل است؛ زیرا استقلال در غیر وجود واجب، موجب تعدد واجب الوجود است، پس چون تمام وجودات از اوست تمام مبدأیت نیز از آنِ اوست.
[[page 323]]