مجله کودک 206 صفحه 18

کد : 114930 | تاریخ : 28/07/1384

حافظِ آیینه ها محمد علی دهقانی قسمت اوّل قصه های قهرمانی مدّتی از هجرت پیامبر و یارانش به مدینه می­گذشت. علی بن ابی طالب، یار وفادار، پسر عمو وسر دار پر افتخار پیامبر، در مکّه منتظر نامۀ رسول خدا بود. چیزی نگذشت که « ابوواقد لیثی»، از راه مدینه رسید و نامۀ پیامبر را به علی تسلیم کرد. در آن نامه، رسول خدا همان چیزهایی را که در شب سوم هجرت، د رغار« ثور» به طور شفاهی با علی در میان گذاشته بود، نوشته و بعد از تاکید روی آن مطالب، به علی دستور داده بود که با خانم های بزرگ و محترم خاندان رسالت به طرف مدینه حرکت کند و در این مسیر، به افراد ضعیف و ناتوانی هم که مایل به مهاجرت هستند، کمک کند تا بتوانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند. سه بانوی عزیز و سرشناس خانوادۀ رسالت، که علی (ع) ماٌمور بردن آنها مدینه النبی شد، هر سه فاطمه نام داشتند و عبارت بودند از :«فاطمۀ زهرا»، دختر رسول اکرم(ص)، « فاطمه بنت اسد»، همسر ابوطالب و مادر علی (ع)، و « فاطمه بنت خویلد»، همسر «زُبَیر بن عبدالمطّلب». علی(ع)، که پیش از خواندن نامۀ پیامبر، تمام سفارش های ایشان را در خصوص امانت های مردم مو به مو عمل کرده بود، حالا دیگر کاری جز آماده کردن اسباب سفر خود و بستگانش به مدینه نداشت. با این فکر، برای آن دسته از مسلمانان که هنوز در مکّه بودند و میل به سفر و مهاجرت داشتند، پیغام فرستاند که شبانه، بی سرو صدا و پنهانی از مکّه خارج شوند و خودشان را به ناحیه ای به نام «ذوطوی» که در چند فرسنگی مکّه بود، برسانند و درآنجا منتظر کاروانِ او باشند. فرشته، شربتی را به پدر فیونا می­دهد. او می­گوید که اگر فیونا از این شربت بنوشد، به چارینگ علاقمند خواهد شد.

[[page 18]]

انتهای پیام /*