اشکالات فخر رازی بر این حجت و جواب آن
صاحب مباحث مشرقیه مقدمۀ اُولی را رد کرده است و ردش مبنی بر همان حرفی است که در ایرادات وجود ذهنی گرفتارش بوده است. او برای اینکه از فشار ایرادها شانه خالی کند، قائل شد به اینکه: در علمِ به خارج چنین نیست که در تمام موارد، صورت و ماهیتی از خارج در ذهن آدم واقع شود؛ بلکه علم یک نحوه اضافه است که به شرطی حاصل می شود؛ مثلاً در مبصرات باید مقابله باشد. و در جایی که ایرادهای وجود ذهنی نبوده است، گفت: مانعی نیست که صورتی هم حاصل شود، ولی اصل علم به درست شدن اضافه است. روی این مبنا گفته است که چرا جایز نباشد نفس ناطقه حالّ در جسم باشد و زمانی که بین او و جسم و محلش اضافۀ مخصوصه حاصل شود، ادراک حاصل گردد؟
آخوند رحمه الله در جواب می فرماید: فخر این حرف را همه جا می گوید و ما هم، همه جا جوابش را گفتیم که علم از مقولۀ اضافه نیست، علاوه بر این، آنجایی که صورت حاصل می شود گرچه ایرادات وجود ذهنی هم در آنجا نباشد، باز اجتماع مثلین لازم می آید، یعنی صورت جسم و محلّ گرچه برای تحقق ادراک نباشد اگر در عاقله حاصل شود، محذور لازم می آید.
[[page 22]]صاحب مباحث مشرقیه ایراد دیگری بر این مقدمه کرده است که سماء معقول، مساوی سماء موجود نیست؛ چون صورت معقولۀ سماء، عرض غیر محسوس حالِّ در محلّی که عاقله است می باشد، ولی سماء خارجی جوهرِ موجودِ محسوس محیط به ارض است. و فرق اینها از تمایز سواد و بیاض بیشتر است؛ چون مناسبت سواد و بیاض بیشتر است و هر دو عرضند و حالّ در محلّ محسوس می باشند، و اگر صورت معقولۀ سماء و سماء خارجی به فرض متحد باشند، باید سواد و بیاض به طریق أولی متحد باشند.
پس صورت معقوله، با محل و آنکه ذات صورت محل است، در ماهیت متحد نیستند تا اجتماع مثلین لازم آید. پس با این بیان آن مقدمه خراب می شود و برهان تمام نمی شود.
آخوند رحمه الله جواب می دهد: معقول هر شی ء، همان ماهیت اوست که با وجود غیر جسمانی موجود است، به طوری که آن وجود، ذی وضع و ذی اشاره نیست؛ بلکه وجود مجردی است که ماهیت آن شی ء با این وجود مجرد متحقق می گردد. پس قائل که گفته است مساوی نیستند، اگر اراده کرده است که یکی معقول و دیگری محسوس است، عیبی ندارد، و اگر اراده کرده است که ماهیت یکی غیر ماهیت دیگری است، خیلی بی معنی و کذب گفته است، پس ماهیت آنها یکی است. و اگر در جایی باشند که مفارقات وجودیه نباشد، دو فرد متحقق می گردد و اگر بخواهد متحقق شود، اجتماع مثلین است.
[[page 23]]