باب هفتم احوال نفس ناطقه و نسبت آن به عالم طبیعت

اشکال پنجم فخر رازی

کد : 115016 | تاریخ : 13/06/1395

اشکال پنجم فخر رازی

‏ایراد پنجم فخر این است که چرا جایز نباشد نفوس تکثر داشته باشند و صفت ممیزه‏‎ ‎‏در هر یک به جهت امری از امور باشد و باز آن امر به جهت سابقیت امر دیگری مختص‏‎ ‎‏باشد؟ و به عبارت دیگر: چرا جایز نیست افراد، در نفس تکثر داشته باشند و جهت‏‎ ‎‏تکثر آن امر عرضی باشد؟ منتها عروض آن امر عرضی، به جهت سابقیت عروض یک‏‎ ‎‏امر عرضی دیگری الی غیرالنهایه باشد که هرسابقی موجب عروض لاحقی باشد.‏‎[2]‎

‏آخوند در جواب می فرماید: اگر نفس، مجرد شد، در مجرد معقول نیست که امری‏‎ ‎‏موجب لحوق یک امر عرضی دیگری باشد و امر سابق، ذات را برای عروض یک امر‏‎ ‎‏لاحق مستعد کند؛ زیرا چیزی که فاقد چیزی شد و سپس واجد آن گردید در او یک‏‎ ‎‏جهت امکانی لازم است که به واسطۀ آن مادۀ قابله بتواند در سایۀ سیر ترقی، آنچه در‏‎ ‎‏او بالقوه بوده بالفعل گردد. و البته این معنی در چیزی که ماده و هیولی دارد متصور‏‎ ‎‏است و اگر ماده نداشته باشد، غیر معقول است که امرِ عارض شده، شی ء را مستعد و‏‎ ‎‏قابل برای عروض امر لاحقی نماید.‏

‎[[page 94]]‎

  • )) مباحث مشرقیه، ج 2، ص 402.

انتهای پیام /*