استدلال قائلین به وحدت نفس بر معاونت و معاوقت قوا
کسانی که گفته اند: نفس، واحد است و بوحدتها کل القوی است، دلیلشان این است که: ما می بینیم معاونت بین قوا موجود است، مثلاً چیزی را بصر می بیند و به واسطۀ دیدن آن، دل آدم آن را می خواهد و شهوت به طرف آن میل می کند، و یا مثلاً سمع، اوصاف چیزی را که شنید، آدم می خواهد که آن را ببیند، و چه بسا طلب کرده و آن را پیدا نموده و می بیند.
و هکذا در بعضی از مواقع بین قوا معاوقه واقع می شود، مثلاً چیزی را احساس می کند اما نمی خواهد آن را ببیند و لذا چشمش را روی هم می گذارد، یا مثلاً وقتی که انسان متوجه شنیدن کلامی است با اینکه چشمش هم باز است و نگاه می کند، ولی گاهی نمی بیند، اگر سؤال کنی که آنچه مقابل چشمت هست رنگ آن چیست؟ به نظر دوم محتاج است، و یا اینکه اگر مشغول خواندن و مطالعۀ کاغذی است، گاهی گوشش کار نمی کند و نمی شنود؛ و معاوقه از نظر و مطالعۀ کتاب، برای قوۀ سمعیه حاصل شده است.
پس از آن معاونه و این معاوقه که انسان وجداناً بین قوا پیدا می کند می دانیم که یک چیزی هست که همۀ اینها را جمع نموده است و البته آن جامع نمی تواند جسم یا
[[page 295]]جسمانی باشد؛ برای اینکه تجرد برزخی بعضی از این قوا به ثبوت رسیده است، پس ممکن نیست جسم یا جسمانی، جمع همۀ قوا نماید؛ و باید مجرد باشد و آن نفس است، این تقریر کسانی است که قائلند: «النفس فی وحدتها کل القوی».
[[page 296]]