آیت اللّه‌ حسینعلی منتظری

علت تکفیر و مخالفت با درس فلسفه

کد : 115912 | تاریخ : 14/06/1395

علت تکفیر و مخالفت با درس فلسفه 

‏ما اُنسمان با ایشان به تدریج بیشتر می شد و کم کم در درس منظومۀ ایشان شرکت‏‎ ‎‏کردیم که از اول منظومه تا اول طبیعیات را پیش ایشان خواندیم و آخرین درس‏‎ ‎‏منظومۀ ایشان همین بود، که دیگر منظومه نگفتند. بعد از منظومه مبحث نفس‏‎ ‎‏اسفار را پیش ایشان خواندیم که آن هم آخرین درس اسفار بود که دیگر ایشان بعداً‏
‎[[page 214]]‎‏نگفتند. افرادی که دیده بودند می گفتند: «قدرت بیان ایشان در منظومه و اسفار‏‎ ‎‏خیلی عجیب بود». به خصوص این منظومه که در آخر گفتند خیلی عمیق گفتند.‏‎ ‎‏چون منظومه لُب و خلاصۀ اسفار است و ایشان مطالب اسفار را هم در منظومه بیان‏‎ ‎‏می کردند. آن قدر ایشان مطالب را خوب بیان می کردند به طوری که انسان به عمق‏‎ ‎‏مطلب پی می برد. بعضی درسها هست که لفظ پرانی آن زیاد است؛ ولی مطلب آن‏‎ ‎‏روشن نیست که طرف خوب بفهمد؛ ولی ایشان این قدرت را داشتند که مطالب‏‎ ‎‏خیلی عمیق را جوری بیان کنند که شاگردان خوب درک بکنند. من یادم است این‏‎ ‎‏مسأله «وحدت حقیقت وجود» که فهلویون می گویند: «الفهلویون الوجود عندهم‏‎ ‎‏حقیقة ذات تشکّک تعم» را که معروف است، ایشان به قدری خوب بیان کردند که‏‎ ‎‏من یادم هست به ایشان عرض کردم، حاج آقا ـ چون ما آن موقع به ایشان حاج آقا‏‎ ‎‏خطاب می کردیم این مطلب وحدت حقیقت وجود یک مطلب بدیهی و روشن‏‎ ‎‏است، پس چرا اینقدر دربارۀ آن بحث و تضییق و تکفیر شده است؟ ایشان‏‎ ‎‏فرمودند: «این مخالفت ها و تضییق و تکفیرها برای آن است که افراد فلسفه را پیش‏‎ ‎‏استاد و اهلش نمی خوانند، می خواهند با مطالعه فقط بفهمند و بعضی درسها‏‎ ‎‏هست که باید از استادی که وارد است تلقی کرد». علی ای حال بیان ایشان، بیان‏‎ ‎‏بسیار جالبی بود که خیلی از آنها استفاده نمودیم. همیشه اینطور بود که بعد از‏‎ ‎‏درس، استاد و شاگرد با هم به درس مرحوم آقای بروجردی می رفتیم، و نوعاً به‏‎ ‎‏وسط درس می رسیدیم. یک روز مرحوم آیت اللّه بروجردی با ناراحتی و عصبانیت‏‎ ‎‏گفتند: «چرا اینطور می کنید، خوب اگر نمی خواهید، نیایید». آنگاه من به امام گفتم‏‎ ‎‏خوب است درس اسفار را زودتر تمام کنید که به اول درس ایشان برسیم.‏‎[1]‎

*  *  *

‎ ‎

‎[[page 215]]‎

  • )) همان جا.

انتهای پیام /*