حجت الاسلام والمسلمین همت اللّه‌ مؤمنی شهمیرزادی

آقا گوش کن!

کد : 115970 | تاریخ : 14/06/1395

آقا گوش کن!

‏در همین مسجد سلماسی بعدازظهرها اصول فقه می فرمودند. من یک هم مباحثه ای‏‎ ‎‏داشتم که مقید بودیم تا قبل از شروع درس با هم بحث بکنیم. همیشه من سعی‏
‎[[page 239]]‎‏می کردم در دو ـ سه متری حضرت امام بنشینم. به خاطر اینکه در آن موقع، هم بلندگو‏‎ ‎‏نبود و هم جمعیت زیاد بود. مقداری پرحرفی کردم و در بحث اشکال داشتم؛ آقا اول‏‎ ‎‏فرمود: «گوش کن». خوب میدان بحث و طلبگی همین است و من دوباره باز پیگیر‏‎ ‎‏شدم. امام عصبانی شد هی تَشَر زد به من، چه تَشَری! و فرمود: «گوش کن شما زود‏‎ ‎‏اینجا آمدی، برو مطالعه کن». من سکوت کردم، البته یک مقدار خجالت کشیدم. درس‏‎ ‎‏که تمام شد پریدم جلوی امام عرض کردم، آقا من کجا بروم من جای دیگر اشباع‏‎ ‎‏نمی شوم و قانع نیستم. فرمودند:« من از شما عذرخواهی می کنم ببخشید در هر حال‏‎ ‎‏میدان بحث است و بحث طلبگی است». یک مقدار آرام شدیم. ابهت و بزرگواریشان‏‎ ‎‏آدم را قانع می کرد؛ تا اینکه بعد از دو روز مجدداً آقای حاج میرزا جعفر سبحانی اشکال‏‎ ‎‏کرد. یک وقت دیدم آقا فرمود: «آقا گوش کن، گوش کن»، اشاره کرد به من و فرمود: «من‏‎ ‎‏به این آقا جسارت کردم چهل و هشت ساعت ناراحت بودم. بزرگانی در درس گاهی از‏‎ ‎‏اوقات با آقایان درگیر می شوند» و از مرحوم نائینی و یا آقاضیاء عراقی مطلبی را نقل‏‎ ‎‏کرد: «تا جایی که بلند شد طلبه فرار کند دنبالش رفت و یکی زد توی سرش و گفت تو‏‎ ‎‏چرا گوش نمی دهی چقدر حرف می زنی». به هر حال عذرخواهی کرد البته برای ما‏‎ ‎‏خیلی شیرین بود اگر چه امام ما را می زد».‏‎[1]‎

*  *  *

‎ ‎

‎[[page 240]]‎

  • )) همان.

انتهای پیام /*