فصل نهم: پیروزی انقلاب اسلامی

توطئه علیه انقلاب

کد : 116279 | تاریخ : 03/07/1395

‏ایران در یکی از حساس‌ترین نقاط استراتژیک جهان قرار گرفته و بطور سنتی در حوزه نفوذ غرب قرار داشت. پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی همه معادلات شرق و غرب را به هم ریخت. ‏

‏از دست دادن خاورمیانه، منطقه‌ای که 65 درصد انرژی جهان در آن تامین می‌شد برای امریکا غیر قابل تحمل بود. از این رو کودتای نوژه طراحی شد. ‏

‏پس از واقعه طبس شاهپور بختیار با حمایت امریکا و انگلیس به سازماندهی کودتا برای مقابله همه جانبه با نظام جمهوری اسلامی پرداخت، گروه‌ها و دسته‌جات و چهره‌هایی که در پی فرار بختیار از ایران بطور فردی و یا جمعی به فعالیت علیه نظام جمهوری اسلامی پرداخته بودند، شناسایی و بخش عمده این نیروها جذب کودتا شدند. لذا اغلب دست‌اندرکاران کودتای نوژه از افراد بازنشسته ارتش و اخراجی‌ها و نیروی هوایی، عناصر ساواک منحله، حزب توده ایران، سران منافقین، قطب‌زاده، حسن شریعتمداری فرزند آیت‌الله شریعتمداری، حتی گرفتن کمک از آقای شریعتمداری و پیش بینی محلی در تهران تا در صورت موفقیت کودتاگران از آن محل آیت‌الله شریعتمداری مردم را به آرامش دعوت نماید. ‏

‏نقاطی که قرار بود با رسیدن هواپیما به تهران مورد حمله قرار گیرد: ‏

‏- بیت امام در جماران‏

‏- ساختمان تلویزیون ‏

‏- فرودگاه مهر آباد ‏

‏- نخست‌وزیری ‏

‏- ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ‏

‏- ستاد مرکزی کمیته‌های انقلاب اسلامی (میدان بهارستان) ‏

‏- پادگان ولی عصر (عج) ‏

‏- پادگان امام حسین(ع) ‏

‏- پادگان خلیج (شهید بهشتی) ‏


‎[[page 278]]‎‏- کمیته انقلاب اسلامی منطقه 9 ‏

‏- کاخ سعدآباد ‏

‏- لویزان (پادگان نوجوانان) ‏

‏به گفته همه افراد دستگیر شده از جمله تیمسار محققی، بیت امام خمینی نخستین و مهم‌ترین هدفی بود که باید بلافاصله بمباران می‌شد. ‏

‏اولین هدف کودتاگران، بمباران بیت حضرت امام بود. آنها می‌پنداشتند که اگر امام زنده باشد با یک پیام به مردم، کودتا خنثی خواهد شد. ‏

‏در این جا بایستی به این نکته اشاره کنم که مواقعی که ما در تنگنا بوده‌ایم مورد عنایت خداوند متعال قرار گرفته‌ایم. خداوند در قرآن می‌فرماید: ‏ان تتقوا الله یجعل لکم فرقاناً‎[1]‎‏، اگر تقوا پیشه کنید چراغی فراراهتان قرار خواهیم داد که تاریکی وجود نداشته باشد (العبد یدبر، والله یقدر) بندگان خدا تدبیر می‌کنند، خداوند است که تقدیر می‌کند‏‎[2]‎‏.‏

[[page 279]]

  • . انفال، / 29.
  • . خلبانی که 6 ماه قبل از کودتا از سوی گروه پشتیبانی (نقاب) مورد شناسایی قرار گرفته بود سه روز مانده به موعد کودتا در پادگان نوژه مطلع می‌شود که برای نقش کودتا در نظر گرفته شده است. از جهت آگاهی از ماموریتش باید با سروان نعمتی ملاقات کند. پس از دیدن سروان نعمتی در پادگان قرار شد برای جهت مشخص و مفصل در تهران او را ببیند. روز سه شنبه در تهران به منزل نعمتی رفت تا در جریان امر قرار گیرد، نعمتی به او گفت در ماموریت تو بمباران بیت امام است و ما می‌توانیم تا پنج میلیون نفر را بکشیم، گویا شگرد نعمتی این بود که در نخستین دیدار توجیهی کودتا به خلبانان عضو گیری شده چنین جمله‌ای را بگوید تا از میزان آمادگی آنها برای شرکت در کودتا و کشتار میلیونی (در صورت لزوم) آگاهی دهد. خلبان در مقابل ماموریت و وسعت کشتار غافلگیر و مردد شده اما بدلیل تصوری که از کثرت و قدرت کودتا‌گران داشت بیمناک شد که اگر واکنش منفی نشان دهد جانش در خطر قرار گیرد. لذا می‌گوید شما با مردم مخالفید یا با حکومت که این همه کشت و کشتار می‌خواهید بکنید؟ او هم گفت: ما با حکومت مخالفیم ولی هر کس هم که بخواهد مانع کار شود چاره‌ای نداریم جز اینکه همه را بکشیم. این موضوع برای او خیلی ثقیل بود چون مخالفت کردن با آنها خصوصا در منزل نعمتی ترس داشت. لذا گفت: من بیت امام را نمی‌توانم بزنم ولی تلویزیون را میزنم و پس از کمی صحبت از او جدا شد. پس از خروج از منزل نعمتی تشویش و نگرانی بر جان او چنگ انداخت و در برابر وضع پدید آمده احساس بلا تکلیفی کرد، دلش می‌خواست موضوع را با کسی در میان بگذارد اما با که؟ مگر نه انکه نعمتی گفته بود جز امام همه با کودتاگران هستند؟ به خانه مادر می‌رود و موضوع را در حضور برادر کوچکتر و مادرش در میان می‌گذارد. مادر به شدت ناراحت  شد و گفت تو نه تنها این کار را نباید بکنی بلکه باید خبر بدهی و جلوی این کار را بگیری و اگر اطلاع ندهی شیرم را حلالت نمی‌کنم و از تو رضایت ندارم. بالاخره تا ساعت 12 شب با مادر و برادر کوچکتر درباره این کار صحبت کرد و تصمیم گرفت موضوع را به جایی اطلاع دهد. با توجه به اینکه نعمتی گفته بود در جاهای مختلف از جمله سپاه نفراتی داریم و خیلی‌ها از جمله شریعتمداری این کار را تایید کرده می‌ترسیدم به کسی بگویم شاید از همان نفرات باشد بلکه بلایی به سرم بیاورند بالاخره تصمیم گرفتم به آقای خامنه‌ای بگویم به هر طریق با زحمت سحر رفتم خیابان ایران منزل آقای خامنه‌ای. ایشان هنوز نماز صبح را نخوانده بود. ایشان را در جریان قرار دادم. آیت‌الله خامنه‌ای ترتیب ملاقات مسئولین سپاه را با این خلبان هماهنگ می‌کند و به اقای هاشمی هم اطلاع می‌دهد و به اتفاق هم خدمت امام می‌رسند و امام را در جریان امر قرار می‌دهند و خدمت امام عرض می‌کنند شما امشب اینجا نمانید. وقتی باز هم اصرار می‌کنند حضرت امام می‌فرمایند شما از من نگران نباشید، من امشب برایم چیزی اتفاق نمی‌افتد. (آرشیو گروه تاریخ)

انتهای پیام /*