فصل دوم: هجده سال فعالیت و تبلیغ در اردکان فارس

حل و فصل اختلاف های موجود در بین مردم

کد : 116359 | تاریخ : 15/06/1395

‏در اردکان‏‏ بخشی از اوقات روزانه شریف قنوتی در حل اختلافات بین ‏‎ ‎‏مردم شهر و روستاهای اطراف سپری می شد. او در واقع به نوعی سنگ ‏‎ ‎‏صبور اهالی شده بود، به گونه ای که عده ای حتی در جهت رفع اختلافات ‏‎ ‎‏خانوادگی هم از او کمک می گرفتند. صداقت شیخ و ارائه راه حل های ‏‎ ‎‏معقولانه و خداپسندانه اش سبب شده بود که مردم پیش از مراجعه به ‏‎ ‎‏مراکز رسمی و قضایی به شیخ مراجعه نموده و اختلافاتشان را از طریق ‏‎ ‎
‎[[page 66]]‎‏وی حل و فصل نمایند. سالم حق پرست‏‏ می گوید: «روزی در یکی از ‏‎ ‎‏محله های ما نزاع سختی درگرفت و شهر به هم ریخت. موضوع را به ‏‎ ‎‏شیخ رساندند و او در محل درگیری حاضر شد و با دعوت طرفین به ‏‎ ‎‏آرامش، موضوع را بررسی و نزاع و اختلاف را پایان داد. روزی دیگر، ‏‎ ‎‏یکی از اهالی به نام حاج جعفر هوشمند نگران و مضطرب خود را به ‏‎ ‎‏شیخ شریف رساند و گفت که آقا به فریادمان برس که بین اهالی ‏‎ ‎‏روستای گنجگون‏‏ و روستای کناری‏‏ نزاعی درگرفته و قرار است فردا ‏‎ ‎‏تفنگ کشی شود. آقای قنوتی گفت حاج جعفر مگر استاندار یاسوج‏‏ مرده ‏‎ ‎‏است؟ حاج جعفر گفت که آقا خدا عاقبت شما را به خیر کند استاندار ‏‎ ‎‏هر چه آب گل آلوده تر شود ماهی بیشتری می گیرد. شیخ به همراه حاج ‏‎ ‎‏جعفر خود را به منطقه رساند و همان شب به ارشاد روستائیان گنجگون‏‏ ‏‎ ‎‏و روستای نقاره خانه‏‏ پرداخت و فردای آن روز هر دو طایفه را آشتی داد ‏‎ ‎‏و برگشت.»‏‎[1]‎

‎ ‎‏یکی از موفقیت های شریف قنوتی در حل اختلافات مردم این بود ‏‎ ‎‏که به آن ها گوشزد کرده بود که پول ها و جریمه هایی که مردم به خاطر ‏‎ ‎‏نزاعشان به نیروهای ژاندارمری می دهند خرج لهو و لعب نیروهای ‏‎ ‎‏ژاندارمری می شود، لذا مردم در سوق دادن نیروهای ژاندارمری به لهو و ‏‎ ‎‏لعب مسئول هستند. بشیر طاهری درخصوص نزاع های طایفه ای خاطره ‏‎ ‎‏جالبی را تعریف می کند. گویا در جریان نزاعی در یکی از روستاهای ‏‎ ‎‏سپیدان‏‏، تعدادی از روستائیان کشته و زخمی می شوند و اهالی برای حل ‏‎ ‎
‎[[page 67]]‎‏این موضوع خونین به شریف قنوتی متوسل می شوند: «یک بار در یکی ‏‎ ‎‏از روستاهای شهر سپیدان دعوای سختی به وقوع پیوست. چون دعوا ‏‎ ‎‏طایفه ای بود روستاهای اطراف نیز موضع گرفته بودند و دامنه درگیری ‏‎ ‎‏گسترش یافته بود. در منطقه دشمن زیاری در روستایی به نام ده گپ (ده ‏‎ ‎‏بزرگ) سه یا چهار نفر نیز کشته شده بودند. ژاندارم ها هم نتوانستند ‏‎ ‎‏کاری از پیش ببرند. کار‏‎ ‎‏به شیراز‏‏ کشیده شد. آیت الله عبدالحسین ‏‎ ‎‏دستغیب‏‏ و شیخ بهاءالدین محلاتی‏‏ هر کدام به نوبت نمایندگانی برای ‏‎ ‎‏حل مسئله فرستادند، ولی دعوا و درگیری همچنان ادامه داشت. ‏‎ ‎‏کدخداهای دهات اطراف نیز مداخله کردند، امّا آتش جنگ فروکش ‏‎ ‎‏نکرد تا اینکه شریف قنوتی به من فرمود ماشینی از آموزش و پرورش ‏‎ ‎‏فراهم کن تا به محل دعوا برویم. به همراه شیخ و همچنین سیدحسام ‏‎ ‎‏رضوی عازم منطقه شدیم. در آنجا اقوام و فامیل یک طرف درگیری ‏‎ ‎‏جلوی درِ بزرگی سنگر گرفته و اجازه ورود به ما ندادند. همین که گفتیم ‏‎ ‎‏روحانی همراه ما آقای قنوتی هست آنها به عقبه خود اطلاع دادند و ‏‎ ‎‏کسب اجازه کردند. بزرگ طایفه خیلی سریع گفت دروازه را باز کنید. ‏‎ ‎‏وقتی داخل ساختمان شدیم متوجه انباری از اسلحه، تفنگ، باروت و مرد ‏‎ ‎‏جنگی شدیم. شریف قنوتی حدود دوازده ساعت با دو طرف درگیری ‏‎ ‎‏صحبت کرد و تا زمانی که آن دو طرف را آشتی نداد به اردکان‏‏ بازنگشت. ‏‎ ‎‏این دو طایفه در طول زمانی که ما آنجا بودیم با هم آشتی کردند و ‏‎ ‎‏همدیگر را برای صرف صبحانه و ناهار دعوت نمودند. وقتی خبر این ‏‎ ‎‏آشتی پخش شد از سوی آیات دستغیب‏‏ و محلاتی‏‏، هنگ ژاندارمری ‏‎ ‎‏شیراز و یکی دو ارگانِ آن زمان، برای شیخ تشویق نامه ارسال شد او همه ‏‎ ‎
‎[[page 68]]‎‏این تشویق نامه ها را دسته بندی کرد و به من داد و گفت اینها به درد من ‏‎ ‎‏نمی خورد من فقط برای رضای خدا وارد این قضیه شدم.»‏‎[2]‎

 

[[page 69]]

  • . مصاحبه با سالم حق پرست ، همان.
  • . مصاحبه با بشیر طاهری، همان.

انتهای پیام /*