فصل هشتم: تعلیم و تربیت جوانان

مدارس و تربیت جوانان

کد : 116457 | تاریخ : 15/06/1395

تعلیم مسائل سیاسی به جوانان

‏آقایان که تربیت بچه ها را می کنند؛ مسائل سیاسی روز را هم به‏‎ ‎‏آنها تعلیم بکنند. نمی گویم همۀ آن ‏‏[‏‏مسائل سیاسی‏‏]‏‏ باشد. همه‏‎ ‎‏چیز باید باشد. یک بچه که از یک مدرسه بیرون می آید باید هم‏‎ ‎‏مسائل دینی اش را بداند، مسائل نماز و روزه اش را بداند، هم‏‎ ‎‏تربیتهای علمی بشود مطابق هر سیستمی که هست، و هم تربیت‏‎ ‎‏سیاسی بشود. این معنا را البته یک خرده گیری می کردند بر مدرسۀ‏‎ ‎‏شما‏‎[1]‎‏، که ان شاءالله امیدوارم از حالا به بعد که یک قدری آزادی‏‎ ‎‏پیدا بشود، با آزادی همۀ کارها را انجام بدهید. و این چیزی که بر‏‎ ‎‏عهدۀ شماست، و آن تربیت انسان است، و از اَهَم مسائل است‏‎ ‎‏تربیت انسان که به عهدۀ شما هم یک مقداری اش هست، آن را به‏‎ ‎‏طور صحیح و به طور خوب عمل بفرمایید.(443)‏

30 / 11 / 57

*  *  *

‏ ‏

 

آموزش همراه با پرورش

‏تکلیف شما آقایان این است که این جوانها را بار بیاورید به طوری‏‎ ‎‏که پرورش ‏‏[‏‏پیدا‏‏]‏‏ کنند؛ همان آموزشِ تنها نباشد.‏


[[page 274]]

‏     ‏‏سابق نه آموزش بود نه پرورش؛ یعنی نمی گذاشتند، وضع را‏‎ ‎‏جوری کرده بودند که هم جلو معلومات جوانهای ما را می گرفتند‏‎ ‎‏و نمی گذاشتند رشد بکنند، و هم جلو پرورش را که پرورش‏‎ ‎‏صحیح نکنند. این همه مراکز فساد که در ایران ایجاد کردند ـ همۀ‏‎ ‎‏چیزهایی که برای آموزش و پرورش بود، اینها تبدیلش کردند به‏‎ ‎‏مرکز فساد! مثلاً فرض کنید سینما؛ سینما یک جایی است که برای‏‎ ‎‏آموزش است، برای پرورش است ‏‏[‏‏یا‏‏]‏‏ رادیو ـ تلویزیون؛ همۀ اینها‏‎ ‎‏تا وقتی که رسید اینجا، به دست اینهایی که مامور بودند از طرف‏‎ ‎‏غیر که وطن را به این حال درآورند و «ماموریت برای وطن»‏‎ ‎‏داشتند، اینها را منقلب کردند به یک چیزی که برخلاف بود. حالا‏‎ ‎‏از این به بعد باید همۀ اینها یک دستگاه پرورش باشد، یک‏‎ ‎‏دستگاه آموزش باشد. رادیو همین طور، تلویزیون همین طور،‏‎ ‎‏تئاتر همین طور، همۀ اینها. ‏

‏     اسلام با خود اینها مخالف نیست؛ اسلام می خواهد اینها را‏‎ ‎‏مهذب کند یعنی در خدمت اسلام، در خدمت تربیت جوانها قرار‏‎ ‎‏بدهد. و ما هم ماموریم این جوانهایی را که دست ما هستند و با‏‎ ‎‏آنها رابطه داریم، اینها را باید تربیت اسلامی، تربیت دینی و متوجه‏‎ ‎‏به مسائل روز کنیم. جوری باشد که از اول، این بچه ها و جوانها‏‎ ‎‏مسائل روز دستشان باشد و بفهمند که باید چه بکنند در آتیه. در‏‎ ‎‏پهلوی علم باید این پرورش باشد، و شما آقایان البته موظفید که‏‎ ‎‏این کار را بکنید. در همۀ قشر ایران، همۀ معلمین ‏‏[‏‏و‏‎ ‎‏]‏‏همۀ‏‎ ‎‏دانشمندان باید این کار را بکنند؛ که بعد از یک مدتی ایران متبدل‏‎ ‎‏بشود به یک چیز دیگری.(444)‏

15 / 1 / 58

‏ ‏


[[page 275]]

تربیت انسانهای مستقل

‏برادرها! جوانها را با اعتماد به نفس، با استقلال نفسانی بار‏‎ ‎‏بیاورید. معلمها! جوانها را مستقل، آزاد بار بیاورید؛ مُعتمِد به‏‎ ‎‏نفسشان کنید.(445)‏

29 / 1 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تربیت صالح

‏جوانهای ما، آنهایی که مقدرات مملکت به دست آنها خواهد بود،‏‎ ‎‏زیر دست معلمین باید تربیت بشوند؛ اگر تربیت صالح شدند‏‎ ‎‏مملکت صالح به دست ما می افتد و اگر ـ خدای نخواسته ـ‏‎ ‎‏تربیتهای غیرالهی شد مملکت از دست می رود.(446)‏

7 / 2 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تربیت همراه با تقوا

‏شما می توانید جوانها را تربیت کنید به یک تربیتی که تقوا در آن‏‎ ‎‏باشد، نظر این باشد که این از کجا آمده است؛ این شغل را کی به او‏‎ ‎‏داده است؛ این شغل چه شغلی هست و چه کاری باید اینجا انجام‏‎ ‎‏بدهد.(447)‏

3 / 3 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تربیت انسان مهذب

‏برنامۀ طویل المدت برای شما جوانها، برای شما خانمها، برای همه،‏‎ ‎‏این است که اگر شماها یک انسان مذهبی باشید مقاصد اسلامی را‏‎ ‎‏پیش می برید. اگر این خانمها بچه های مهذب بار بیاورند، بچه های‏‎ ‎‏اسلامی بار بیاورند، شما هم دینتان و هم دنیاتان محفوظ است. اگر‏‎ ‎‏خدای نخواسته در دامن اینها بچۀ غیر مهذب، بچۀ غیر اسلامی پیدا‏
‎[[page 276]]‎

‏بشود، و در کفالت شما جوانها بچه های غیر اسلامی، بچه های غیر‏‎ ‎‏مهذب پیدا بشوند، و در دبستانهای ما که بچه هامان می روند مهذب و‏‎ ‎‏مودب به آداب اسلامی نباشند، در دبیرستانهای ما که جوانهای ما‏‎ ‎‏می روند تهذیب در کار نباشد، ادب اسلامی در کار نباشد و در‏‎ ‎‏دانشگاه اسلامی نباشد و از علوم اسلام و از احکام اسلام خبری‏‎ ‎‏نباشد، رو به زوالیم. یعنی هم اسلام به باد می رود و هم کشور. برنامۀ‏‎ ‎‏طویل المدت ـ دراز مدت ـ این است که شما خودتان را تهذیب کنید‏‎ ‎‏و بچه هایتان را برای آتیه. شما کشور لازم دارید برای بچه های‏‎ ‎‏خودتان و اسلام برای بچه های خودتان.‏‏(448)‏

2 / 3 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تربیت انسانی ـ اسلامی

‏بحمدالله آنی که حالا به ما مژده می دهد همین تحولی است که پیدا‏‎ ‎‏شده؛ یعنی جوانها از آن طرف کشیدند به خیابانها و فریاد زدند بر‏‎ ‎‏ضد استعمار و بر ضد دیکتاتوری. حالا هم رشد همچو شده‏‎ ‎‏است که مشغولند، خودشان به طور خودکار، بدون اینکه تبلیغاتی‏‎ ‎‏لازم داشته باشند به طور خودکار، مشغولند به اینکه تربیت کنند‏‎ ‎‏بچه ها را.‏

‏     تربیت کنید این بچه ها را به تربیت انسانی، تربیت اسلامی که‏‎ ‎‏همان تربیت انسانی است. اگر این مملکت مسلمان بشود، تربیت‏‎ ‎‏تربیت اسلامی باشد، هیچ قدرتی نمی تواند مقابلش بایستد.‏‎ ‎‏چنانچه دیدید که این قدرتی که شکست داد این قدرت بزرگ را‏‎ ‎‏همین قدرت ایمان بود. همین بود که فریاد می کردند که شهادت‏‎ ‎‏می خواهیم.(449)‏

26 / 6 / 58


[[page 277]]

تربیت همراه با محبت

‏آقایان در محیط خودشان، شما در محیط خودتان، این شغلی که‏‎ ‎‏آدمسازی است، آدمسازی کنید. متبدل کنید این جوانهایی که‏‎ ‎‏متوجه شدند که هر چه هست از بیرون می آید برای ما. از بیرون‏‎ ‎‏می آید، اما آنهایی می آید که تباه می کند ما را... حالایی که مملکت‏‎ ‎‏مال خودتان است، و ان شاءالله تا آخر هم مال خودتان است، این‏‎ ‎‏جوانها و بچه هایی که پیش شما می آیند، اینها فرزندان شما‏‎ ‎‏هستند؛ یک تربیت با محبت؛ و همان طوری که فرزند خودتان را‏‎ ‎‏می خواهید تربیت بکنید، اینها را هم همان طور ان شاءالله تربیت‏‎ ‎‏کنید.(450)‏

28 / 6 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

اصلاح و تهذیب جوانها

‏حالا که بحمدالله مملکت از خودتان است، دیگر دست آنها کوتاه‏‎ ‎‏شده است، و امیدواریم تا آخر کوتاه باشد، خودتان به فکر باشید‏‎ ‎‏که همه چیزتان را اصلاح بکنید. اول خودتان را اصلاح بکنید. اول‏‎ ‎‏مهذب بشوید و تعلیمات اسلامی را که برای آدمسازی است، آن‏‎ ‎‏تعلیمات را عمل به آن بکنید و بعد هم جوانها را، بچه ها را تربیت‏‎ ‎‏کنید که ما بعد از یک مدتی متحول بشویم به یک انسانهایی که‏‎ ‎‏اسلام می خواهد؛ نه یک انسانهایی که استعمار می خواهد.(451)‏

29 / 6 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

نزدیکی جوانان به ملکوت

‏من امروز، که روز اول تحصیل است و روز اول باز شدن مدارس‏‎ ‎‏است، پیش این اطفال کوچک دبستانی آمده ام که اینها به فطرت‏‎ ‎‏نزدیکترند: ‏کُلُّ مَولُودٍ یُولَدُ عَلَی الفِطرَةِ ثُمَّ انَّ ابَوَاهُ یُهَوِّدانِهِ و یُنَصِّرَانِهِ و
‎[[page 278]]‎

یُمَجِّسَانِهِ‎[2]‎‏ این بچه ها جدید العهد به ملکوت هستند. آن کدورتهایی‏‎ ‎‏که از طبیعت عاید انسان می شود و آن کدورتهایی که از دولت‏‎ ‎‏طاغوتی نصیب ما شد اینها از او دور بودند. جوانان ما را نگذاشتند‏‎ ‎‏تربیت انسانی بشوند. این کودکها، که الآن در پیش من هستند و با‏‎ ‎‏فشار به دامن من هجوم می آورند، مورد علاقۀ من هستند،‏‎ ‎‏بچه های منند، عزیزان منند، به ملکوت نزدیکند، از آلودگیهای‏‎ ‎‏طبیعت دورند. و من امیدوارم که معلمهای این بچه ها و این کودکها‏‎ ‎‏در تربیت انسانی ـ اسلامی اینها کوشا باشند؛ و از آن تعلیمات‏‎ ‎‏سوئی که در سابق بود مُبرا باشند.(452)‏

1 / 7 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

نجات کشور در سایه تربیت جوانان

‏فرهنگیها یک مساله بسیار بزرگی در گردنشان هست و آن تربیت‏‎ ‎‏است؛ تربیت جوانهاست، تربیت بچه هاست. این تربیت بچه ها‏‎ ‎‏اگر تحقق درست پیدا بکند که این بچه های کوچکی که تحت‏‎ ‎‏تربیت معلمین هستند خوب تربیت بشوند، مملکت ما بعدها‏‎ ‎‏نجات پیدا می کند. ما از اینکه فاقدیم یک مغزهای متفکر صحیح‏‎ ‎‏و سالم، مغز متفکر زیاد است. اما متفکری که سالم نیست‏‎ ‎‏مغزش، ما باید کوشش کنیم که این مغزهای کوچولوی بچه ها را‏‎ ‎‏از حالا سالم بار بیاوریم تا بتوانند اینها بعدها دفاع کنند از‏‎ ‎‏کشورتان. آتیه کشور شما دست همین بچه هاست که بعدها اینها‏‎ ‎‏باید دست بگیرند.(453)‏

3 / 10 / 58


[[page 279]]

پرورش صحیح معلمین

‏معلمین آموزش و پرورش اگر خودشان یک پرورش صحیح‏‎ ‎‏نداشته باشند و یک تعلیم صحیح، نمی توانند جوانها را تعلیم‏‎ ‎‏کنند و آموزش بدهند و پرورش بدهند.(454)‏

10 / 4 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

اقدام همگانی برای تربیت جوانان

‏با آموزش است که انسان می تواند تربیت کند جوانها را به طوری‏‎ ‎‏که مصالح دنیا و آخرت خودشان را خودشان حفظ کنند... جوانها،‏‎ ‎‏پیرها، بچه ها، روستاییها، شهریها همه باید کمک کنند و این امر‏‎ ‎‏مهمی ‏‏[‏‏است‏‎ ‎‏]‏‏که تمدن شما، اسلام شما، انسانیت شما و همه چیز‏‎ ‎‏شما تابع اوست و بسته به اوست، تربیت کنید اینها را. و همه چیز‏‎ ‎‏بسته به اوست. همه باید کمک کنند.(455)‏

6 / 10 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تربیت مقدم بر تعلیم

‏شمایی که می خواهید تربیت بشوید، تربیت معلم یا تربیت بکنید،‏‎ ‎‏تربیت معلم، در راس هر امری این است که با این تعلیمها تربیت را‏‎ ‎‏مقدم بدارید. این جوانها نفوسشان مستعد است از برای گرفتن هر‏‎ ‎‏چیزی که وارد بشود در نفوس. نفوس جوانها یک آینۀ صیقلی‏‎ ‎‏است که باز از آن فطرت خودش جدا نشده است. و این آینه همه‏‎ ‎‏چیز در آن نقش می شود ببندد. چنانچه معلّم، یک معلّمی باشد که‏‎ ‎‏دعوت به نور بکند، دعوت به صلاح بکند، دعوت به اسلام بکند،‏‎ ‎‏دعوت به اخلاق صالحه بکند، دعوت به ارزشهای انسانی بکند،‏‎ ‎‏آن ارزشهایی که عندالله ارزش است، اگر معلّم این کار را بکند،‏‎ ‎‏همان طوری که انبیا مردم را از ظلمات به نور می کشانند، این معلّم‏
‎[[page 280]]‎

‏هم این بچه ها را از ظلمات به نور وارد می کند. و همین شغلی‏‎ ‎‏است که شغل انبیاست. و اگر خدای نخواسته، معلّمی یا معلّمهایی‏‎ ‎‏بر خلاف مسیر حق باشند، تربیت نشده باشند، تزکیه نشده باشند،‏‎ ‎‏برخلاف صراط مستقیم الهی باشند، این آینه های صیقلی که‏‎ ‎‏نفوس جوانهای ماست، در آن همان تعلیمات اعوجاجی که در این‏‎ ‎‏خود معلم هست نقش می بندد، و او را رو به انحراف می برد یا به‏‎ ‎‏طرف شرق و یا به طرف غرب.(456)‏

18 / 10 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تربیت میزان علم

‏آنها که گمان می کنند که مدارس باید علم در آن باشد و دیگر کاری‏‎ ‎‏به این مسائل نداریم، باید متخصصین باشند، ساده اندیشند آنها.‏‎ ‎‏ساده اندیشی است که انسان گمان کند که یک معلمی که انحراف‏‎ ‎‏دارد، معلّمی که یا طرف شرق است و یا طرف غرب، یا تربیت‏‎ ‎‏شرقی دارد یا تربیت غربی،آن را ما معلم قرار بدهیم از برای این‏‎ ‎‏فرزندانی که نفوسشان مثل آینه صیقلی است. و هرچه در او وارد‏‎ ‎‏بشود می پذیرد. ساده اندیشی است که ما جوانهای خودمان را به‏‎ ‎‏دست معلمی بدهیم که به طرف شرق می رود و بچه های ما را‏‎ ‎‏شرقی کند، یا به طرف غرب می رود و بچه های ما را غربی کند.‏‎ ‎‏ساده اندیشی است که ما گمان کنیم که فقط تخصص، میزان است و‏‎ ‎‏علم، میزان است. علم الهی هم میزان نیست. علم توحید هم میزان‏‎ ‎‏نیست. علم فقه و فلسفه هم میزان نیست. هیچ علمی میزان نیست.‏‎ ‎‏آن علمی میزان است و آن علمی برای بشر سعادت است که‏‎ ‎‏تربیت در او باشد، که او از مربّی القا شده باشد، از کسی که تربیت‏‎ ‎‏الهی شده است القا بشود به بشر. آن اگر در همۀ مدارس ما ـ چه‏
‎[[page 281]]‎

‏مدارس علوم اسلامی و چه مدارس علوم دیگر ـ اگر در همۀ آنها‏‎ ‎‏این معنا باشد و انحراف در کار نباشد و استقامت باشد، چندی‏‎ ‎‏نمی گذرد که همۀ جوانهای ما که امید آتیه این مملکت هستند،‏‎ ‎‏همه اصلاح می شوند. و همه نه شرقی و نه غربی بار می آیند، و‏‎ ‎‏همه بر صراط مستقیم واقع می شوند. ساده اندیشی است که ما‏‎ ‎‏گمان بکنیم که کافی است برای ما اینکه یک اشخاصی باشند‏‎ ‎‏دارای علم، اشخاصی باشند که علم داشته باشند و تربیت، و لااقل‏‎ ‎‏علم داشته باشند و انحراف نداشته باشند. فرضاً که ما بخواهیم که‏‎ ‎‏علم را رواج بدهیم و از علم علما استفاده کنیم، باید علمی باشد و‏‎ ‎‏لااقل انحراف نباشد، کار نداشته باشد به شرق و غرب. این طور‏‎ ‎‏نباشد که معلّمین ما و مربّیهای جوانهای ما، تربیت مسکو شده‏‎ ‎‏باشند یا تربیت واشنگتن. ساده اندیشی است که ما گمان کنیم که‏‎ ‎‏باید همۀ اینها که تخصص دارند هر طوری می خواهند باشند. باید‏‎ ‎‏بیایند و ما از آنها استفاده کنیم.(457)‏

18 / 10 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

مدارس منشا همه برکات

‏عزیزان من! منحرفین و کسانی که می خواهند این مکتب به آخر‏‎ ‎‏نرسد و آنهایی که از مکتب اسلام سیلی خورده اند، و آنهایی که‏‎ ‎‏مکتب اسلام را بر خلاف مصالح خودشان می دانند و بر خلاف‏‎ ‎‏مصالح اربابانشان می دانند، اول نظرشان به این است که از‏‎ ‎‏مدرسه هایی که کودکان ما، جوانان ما، جوانان نورس ما در آنجا‏‎ ‎‏برای تحصیل کمال رفته اند، از آنجا انحرافات را شروع کنند. آنها‏‎ ‎‏در صدد این هستند که مدارس که منشا همۀ برکات هست و‏‎ ‎‏جوانهای نورسی که باید این کشور را به رشد خودش برسانند و از‏
‎[[page 282]]‎‏دست اجانب نجات دهند، آنها را منحرف کنند. و لهذا می بینید که‏‎ ‎‏از آن دبستان تا دانشگاه مرکز توطئه است، و شماها هدف آنها‏‎ ‎‏هستید، و می خواهند شما را از اسلام عزیز منحرف کنند. و‏‎ ‎‏دانشگاهها و دبیرستانها و دبستانها و تمام مراکز علم و تهذیب را‏‎ ‎‏مبدّل کنند به مراکزی که اگر در آنجا علم تحصیل بشود به نفع‏‎ ‎‏قدرتهای بزرگ باشد. و هر چه در آن جاها و در آن مکانهای‏‎ ‎‏مقدّس، هرچه فرآورد باشد، فرآورد به نفع اَبَرقدرتها. قدم اوّل آنها‏‎ ‎‏از همان کودکستان شروع می شود، و هر چه جوانها و کودکهایمان‏‎ ‎‏بالاتر بروند، قدمهای بعدی آنها هم به دنبال آنهاست. از‏‎ ‎‏کودکستان تا دانشگاه، مرکز جولان دستهای خبیث استعمار است،‏‎ ‎‏و آنها خوب می دانند که اگر این نوباوگان را از راه مستقیم و صراط‏‎ ‎‏الله خارج کنند به مقاصد شوم خودشان خواهند رسید. و لهذا‏‎ ‎‏کوشش آنها و هدف آنها از کودکستان شروع می شود و تا‏‎ ‎‏دانشگاهها جریان دارد. و مراکزی که باید برای اصلاح جامعه،‏‎ ‎‏اصلاح جامعه در معنویات و اصلاح جامعه در مادیات، ذخایری‏‎ ‎‏باشند برای کشور عزیز ما، آنجا را به فساد بکشند و بعد کنار‏‎ ‎‏بنشینند و به این جوانهای ما نگاه کنند که این منحرفین کارهای‏‎ ‎‏خودشان را انجام داده اند و فساد را به دست شما می خواهند اجرا‏‎ ‎‏کنند.(458)‏

2 / 11 / 59

*  *  *

‎ ‎

‏ ‏

جلوگیری از انحراف جوانان

‏اینهایی که در مدارس می آیند و با تبلیغات سوءشان جوانهای‏‎ ‎‏نورس ما را وادار می کنند به یک مسائلی که با تحصیل آنها مخالف‏‎ ‎‏است، و نمی خواهند اینها تحصیل بکنند اینها، و نمی خواهند اینها‏‎ ‎
‎[[page 283]]‎

‏یک جوانهایی که برای کشور خودشان مفید باشند به بار بیاورند. با‏‎ ‎‏بهانه های مختلف اینها را به تظاهرات و راهپیماییها و اختلافات‏‎ ‎‏می کشند و کنار می نشینند و به شماها و به ما می خندند... و اینکه‏‎ ‎‏در کودکستانها، دبیرستانها می روند و مشغول می شوند با تبلیغات‏‎ ‎‏خودشان و تحریکات خودشان جوانهای ما را و کودکهای ما را‏‎ ‎‏وادار کنند که به جای اینکه تحصیل بکنند جنگ و دعوا به راه‏‎ ‎‏بیندازند، و به جای اینک تهذیب نفس بکنند و اخلاق اسلامی را‏‎ ‎‏بیاموزند با فحش و فضیحت روبرو می کنند، این همان برنامۀ سابق‏‎ ‎‏است. کودکهای ما، جوانهای ما، همۀ آنها ـ چه دختر و چه پسر ـ‏‎ ‎‏باید تمام همّشان را صرف این بکنند که بشناسند اینها را. بفهمند‏‎ ‎‏که اینها چه مقصدی دارند. بفهمند که اینها قبلاً چه بودند. بفهمند‏‎ ‎‏که اینها در حالی که جوانهای ما از ارتشی و پاسدار و ژاندارمری و‏‎ ‎‏سایر قشرهای مردمی، عشایر و سایرین در مرکز جنگ و در‏‎ ‎‏جبهه ها مشغول فداکاری هستند، اینها در پشت جبهه ها مشغول‏‎ ‎‏افساد هستند، مشغول کمک به اربابان خودشان هستند.(459)‏

2 / 11 / 59

*  *  *

‏ ‏

 

تربیت متناسب با فطرت

‏چنانچه این اطفال را از اول یک نحو تربیت بکنند که در آن انحراف‏‎ ‎‏نباشد، تربیتهای مناسب با انسان باشد، مناسب با فطرت پاک‏‎ ‎‏انسانها باشد، از آن اول، وقتی که ‏‏[‏‏با‏‏]‏‏ آن معلمین دبستان و‏‎ ‎‏کودکستان، بعد بالاتر، تحت تربیت واقع می شوند، با همان ترتیب‏‎ ‎‏وارد می شوند به دبیرستان مثلاً. و اگر اینجا هم همان تربیت به‏‎ ‎‏صراط مستقیم باشد و آنها را به آن راهی که فطرتشان اقتضا دارد‏‎ ‎‏هدایت کنند معلمین، از باب اینکه اینها جوان هستند و اول بچه‏
‎[[page 284]]‎

‏بودند و حالا جوان دیگری شدند، در آنجا اگر باز تعلیم و تربیت،‏‎ ‎‏یک تربیت انسانی باشد، با همان حال که پذیرش هر تربیتی در‏‎ ‎‏نوسالها و ‏‏[‏‏جوانسال‏‏]‏‏ خیلی زود انجام می گیرد، وارد می شوند به‏‎ ‎‏مراتب بعد. آنجا هم چنانچه تربیت، یک تربیت انسانی باشد و‏‎ ‎‏موافق با فطرت انسان که همان فطرت، ودیعه گذاشتۀ از خداست‏‎ ‎فِطرَتَ الله ِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها‎[3]‎‏ آن طور باشد، در دانشگاه هم همان‏‎ ‎‏جور تربیت باشد، اینها بعد که تحویل به جامعه داده می شوند و‏‎ ‎‏مقدرات جامعه قهراً به دست اینها سپرده می شود بِالمَآل کشور را‏‎ ‎‏کشور نورانی، کشور انسانی، کشور به فطرت الله ، تربیت می کنند،‏‎ ‎‏و کشور را به جلو می برند.(460)‏

10 / 11 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تربیت الهی، خدمت به جامعه

‏شما اگر بتوانید این بچه ها را تربیت کنید به طوری که از اول بار‏‎ ‎‏بیایند به اینکه خداخواه باشند، توجه به خدا داشته باشند، شما‏‎ ‎‏اگر عبودیت الله را و پیوند با خدا را به این بچه ها تزریق کنید، و‏‎ ‎‏بچه ها زود قبول می کنند امر را، اگر عبودیت خدا را به اینها و‏‎ ‎‏تربیت الهی را و آنکه هر چه هست از اوست به اینها القا کنید، و‏‎ ‎‏آنها بپذیرند، خدمت کردید به این جامعه؛ بعدها دسترنجهای شما‏‎ ‎‏ارزشمند خواهند شد. و اگر خدای نخواسته بر خلاف این باشد به‏‎ ‎‏این امانت، خدای نخواسته هر کس کرده باشد خیانت کرده است.‏‎ ‎‏و این غیر از همۀ خیانتهاست. خیانت به انسان است؛ خیانت به‏‎ ‎‏اسلام است؛ خیانت به عبودیت الله است.(461)‏

10 / 11 / 59


[[page 285]]

پاکی نفوس جوانان

‏جوانها جدید العهد هستند به ملکوت عالم و نفوسشان پاکتر‏‎ ‎‏است. هرچه بالاتر بروند، چنانچه مجاهده نکنند و تحت تربیت‏‎ ‎‏واقع نشوند، هر قدمی که به بالا بردارند و هر مقداری که از سنّشان‏‎ ‎‏بگذرد، بعیدتر می شوند از ملکوت اعلی و اذهانشان کدورتش‏‎ ‎‏بیشتر می شود. و لهذا تربیتها باید از اول باشد. از همان کودکی‏‎ ‎‏تحت تربیت انسان قرار بگیرد. و بعد هم در هر جا که هست یک‏‎ ‎‏مربّیهایی باشند که تربیت کنند انسان را. تا آخر عمر هم انسان‏‎ ‎‏محتاج به این است که تربیت بشود.(462)‏

7 / 12 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

عنایت اسلام به تهذیب جوانان

‏چنانچه در بین معلمین ما شرقی یا غربی باشد، این کشور ما یا‏‎ ‎‏گرایش به شرق پیدا می کند، یا گرایش به غرب پیدا می کند؛ و از‏‎ ‎‏محتوای جمهوری اسلامی، که شعارش نه شرقی و نه غربی‏‎ ‎‏است، تهی می شود. اعتنا ‏‏[‏‏نکنید‏‏]‏‏ به اینکه بعضی از اشخاص‏‎ ‎‏می گویند که نباید اینطور تهذیبها بشود؛ و باید آزاد و سر خود هر‏‎ ‎‏کس هر جا می خواهد برود. هر معلمی بخواهد جوانها و بچه های‏‎ ‎‏ما را هر جور تربیت کند این انحراف است؛ بر خلاف تعالیم عالیۀ‏‎ ‎‏اسلام است. اسلام آنقدر که به تهذیب این بچه های ما و جوانهای‏‎ ‎‏ما کوشش دارد به هیچ چیز کوشش ندارد. اسلام اصلاً برای آدم‏‎ ‎‏ساختن آمده است. این مکتبهای انحرافی آدم را از آدمیتش بیرون‏‎ ‎‏می کند؛ کشور ما را به جایی می رساند که یا پناه به شرق و‏‎ ‎‏کمونیست ببرد؛ یا پناه به غرب و امریکا. و منشا تمام این بدبختیها‏‎ ‎‏این اساتیدی بودند که متعهد نبودند، و زیر دست آنها افرادی‏‎ ‎‏بیرون آمدند که آن افراد جامعۀ ما را به هلاکت رساندند و مملکت‏
‎[[page 286]]‎

‏ما را و سران مملکت ما را با شرق یا با غرب متصل کردند. مهمتر‏‎ ‎‏چیزی که برای کشور ما لازم است تعهد اسلامی و تهذیب اسلامی‏‎ ‎‏است. اگر این یک سنگر صحیح بشود و سنگر دانشگاه و فیضیه‏‎ ‎‏یک سنگر اسلامی باشد، دیگر سایر ملت به این طرف یا آن طرف‏‎ ‎‏نخواهند گرایید؛ و با صراط مستقیم راه انسانیت و راه اسلامیت و‏‎ ‎‏راه استقلال و راه آزادی را طی می کنند.(463)‏

10 / 12 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

جوانان، امانتی بزرگ

‏از فرهنگیان و متصدیان تعلیم و تربیت و قضات و متصدیان‏‎ ‎‏دادگستری و دادگاههای انقلاب می خواهم که به ماموریت بزرگی‏‎ ‎‏که به آنان سپرده شده و مسئولیت عظیمی که به عهده گرفته اند‏‎ ‎‏توجه نمایند که با انحراف آنها فرهنگ کشور به انحراف کشیده‏‎ ‎‏می شود و نوباوگان و جوانان که امید ملت و اسلام هستند، اماناتی‏‎ ‎‏بس بزرگ و شریفند که خیانت در آن خیانت به اسلام و کشور‏‎ ‎‏است، و این نوباوگان و جوانانند که در آتیه، سرنوشت کشور به‏‎ ‎‏دست آنان است و باید تربیت صحیح اسلامی در جمیع مدارس به‏‎ ‎‏طور جدی اجرا شود تا کشور از آسیب مصون گردد.(464)‏

29 / 12 / 59

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

استقلال فرهنگی جوانها

‏باید کوشش کند ملت ایران و کوشش کنند آنهایی که با جوانها و با‏‎ ‎‏نیمسالها و با خردسالها سر و کار دارند، کوشش کنند که اینها را‏‎ ‎‏مستقل از حیث افکار و مستقل از حیث فرهنگ بار بیاورند، اینها‏‎ ‎‏هستند که بعدها این کشور را در دست می گیرند. اگر شما اینها را‏
‎[[page 287]]‎

‏تربیت خوب بکنید، هر کاری که آنها بکنند برای شما ثواب‏‎ ‎‏دارد.(465)‏

11 / 1 / 60

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

ارزش خدمت به جوانان

‏دبیرانی که باید متکفل تربیت جوانان ما و نونهالان ما باشند،‏‎ ‎‏خدمتشان ارزش دارد و مسئولیتشان هم زیاد است؛ برای اینکه در‏‎ ‎‏محل تعلیم و تربیت واقع شده اند. و هر کس در هر جا که در محل‏‎ ‎‏تربیت و تعلیم واقع شد، این جوانهایی که پیش آنها تحصیل‏‎ ‎‏می کنند و این نونهالانی که امید آتیۀ کشور اسلامی هستند، اینها‏‎ ‎‏امانتهایی هستند در دست معلمین و دبیران و کسانی که متکفل‏‎ ‎‏امور اینها هستند و باید تربیتها به طوری که اسلامی و سازنده‏‎ ‎‏باشد که نسل آتیه ان شاءالله ؛ یک نسل تربیت شدۀ اسلامی و مفید‏‎ ‎‏برای جامعۀ اسلامی باشد.(466)‏

27 / 5 / 60

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

مصونیت در گرو تربیت اسلامی

‏این بچه ها را تربیت کنید به تربیت اسلامی. شما ببینید که اسلام بود‏‎ ‎‏که شما را از شرّ قدرتها و از سلطۀ قدرتها نجات داد. تعلیمات اسلام‏‎ ‎‏است که شما را آنطور پایدار می کند که در مقابل همۀ مشکلات‏‎ ‎‏ایستادید. هدف مخالفین شما این است که بچه های شما را از اسلام‏‎ ‎‏منحرف کنند. جوانهای شما را از اسلام منحرف کنند. توجه کنید که‏‎ ‎‏کودکها را، جوانها را به تعلیمات اسلامی و تربیتهای اسلامی تربیت‏‎ ‎‏کنید تا ان شاءالله ، کشور شما از آسیب مصون باشد و جوانهای آتیۀ‏‎ ‎‏شما و اطفال آتیۀ شما، که امید ما هستند و امید اسلامند، اسلام را‏
‎[[page 288]]‎

‏همان طور که شما زنده کردید، زنده نگه دارند.‏‏(467)‏

26 / 7 / 60

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

دوری جوانها از منحرفین

‏جوانها را از اینکه خدای نخواسته یک وقتی به دام این اراذل‏‎ ‎‏بیفتند، باید خیلی تحذیر کنید. اینها در همه جا باز هم دارند‏‎ ‎‏[‏‏توطئه می کنند‏‏]‏‏؛ اشخاصی که انحراف می خواهند حاصل کنند.‏‎ ‎‏جوانها و بچه ها هم زود انفعال پیدا می کنند از یک صحبتی و‏‎ ‎‏نمی گذارند آنها هم که مسائل ایران به آنها برسد؛ آنها را‏‎ ‎‏نمی گذارند گوش کنند به این مسائل.(468)‏

21 / 9 / 60

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

ساختن جوانها

‏شما تا حالا پیروزید. استقامت کنید تا پیروزی نهایی به دستتان‏‎ ‎‏بیاید. خودتان را بسازید و جوانهای خودتان را بسازید و کودکان‏‎ ‎‏خودتان را بسازید.(469)‏

28 / 6 / 61

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تربیت جوانان مومن

‏معلمهای دبیرستان و دبستان و همه جا که مهیا می کنند بچه ها را‏‎ ‎‏برای دانشگاه، بدانند که اگر آنجا مهذب کردند این بچه ها را و این‏‎ ‎‏بچه ها را مومن به بار آوردند و مومن تحویل دانشگاه دادند و‏‎ ‎‏دانشگاه مومن تحویل ملت داد، کشور خودشان را از همۀ آسیبها‏‎ ‎‏نجات داده اند.(470)‏

28 / 6 / 61


[[page 289]]

تکیه بر فرهنگ غنی اسلامی

‏معلمان عزیز خود بهتر می دانند که فرهنگ استعماری در زمان این‏‎ ‎‏پسر و پدر چه به روز این کشور و ملت آورده است. به فرهنگ غنی‏‎ ‎‏ایران اسلامی تکیه کنید و مطمئن باشید که پیروزی از آن شماست.‏‎ ‎‏فرزندان عزیزتان را در سر کلاسها به صورتی تربیت نمایید که‏‎ ‎‏وقتی فارغ التحصیل می شوند جوانان برومندی تحویل جامعه‏‎ ‎‏گردند، که با تمام وجود معتقد باشند که آنچه بدبختی داشتند از‏‎ ‎‏ابرقدرتهای شرق و غرب و شرقزدگی و غربزدگی است.(471)‏

1 / 7 / 61

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

شهدا، معلمین جاوید دانشگاه عشق

‏سلام گرم و محبت خالصانه ام را به این سرمایه های گرانبهای‏‎ ‎‏انقلاب، این یادگاران معلمین جاوید دانشگاه عشق و شهادت،‏‎ ‎‏ابلاغ نمایید. و از قول من به آنان بگویید که من با تمام وجود به‏‎ ‎‏شما عشق می ورزم و شما را از دل و جان دوست دارم؛ و‏‎ ‎‏علاقه مندم که فرد فرد شما عالم و متخصصی متعهد برای اسلام‏‎ ‎‏ناب محمدی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و مبارزی سرسخت‏‎ ‎‏علیه اسلام امریکایی و مرفهین و پرچمدار وفاداری برای ایثارگران‏‎ ‎‏و شهیدان خود باشید، و بتوانید با چراغ علم و عمل و تقوا ظلمت‏‎ ‎‏نفاق و کج فکریها و تحجرها و مقدس مآبیها را از دامن اسلام‏‎ ‎‏بزدایید. کارنامۀ نورانی شهادت و جانبازی عزیزان شما گواه‏‎ ‎‏صادقی بر کسب بالاترین امتیازات و مدارج تحصیل معنوی آنان‏‎ ‎‏است که با مُهر رضایت خدا امضا شده است؛ و اما کارنامۀ شما در‏‎ ‎‏گرو تلاش و مجاهدت شماست. زندگی در دنیای امروز زندگی در‏‎ ‎‏مدرسۀ اراده است؛ و سعادت و شقاوت هر انسانی به ارادۀ همان‏‎ ‎‏انسان رقم می خورد. اگر بخواهید عزیز و سربلند باشید، باید از‏
‎[[page 290]]‎

‏سرمایه های عمر و استعدادهای جوانی استفاده کنید. با اراده و‏‎ ‎‏عزم راسخ خود به طرف علم و عمل و کسب دانش و بینش حرکت‏‎ ‎‏نمایید، که زندگی زیر چتر علم و آگاهی آنقدر شیرین و انس با‏‎ ‎‏کتاب و قلم و اندوخته ها آنقدر خاطره آفرین و پایدار است که همۀ‏‎ ‎‏تلخیها و ناکامیهای دیگر را از یاد می برد.(472‏‎(‎

28 / 6 / 67

*  *  *

‏ ‏

‎ ‎

‎[[page 291]]‎

  • )) اشاره امام به مدرسۀ علوی تهران است که قبلاً در اختیار طرفداران «انجمن حجتیه» بوده است.
  • )) «هر زاده شده ای بر فطرت توحید زاده شده است، پس والدین او، او را یهودی یا نصرانی یا مجوس گردانند»؛ عوالی اللئالی؛ ج 1، ص 35، فصل چهارم، ح 18.
  • )) «فطرت خدایی آن است که خداوند خلق را بر آن آفریده است»؛ (روم / 30).

انتهای پیام /*