
لطیفه
معلم: با کلمه بهداشت جمله بساز.
شاگرد: همسایه ما در باغچه خانهاش یک
درخت به داشت!
چیستان
سید مصطفی خوش قامت/ 5/6 ساله/ از قم
محمد حسن خواجه دهی/8 ساله / از تهران
آن چیست که 3 تا چشم دارد ویک پا؟
جواب: چراغ راهنما
آن چیست که رفتنش کار دارد آمدنش
بار دارد؟
جواب: قاشق
سید محسن بختیار از کاشان
و درخت خشک، شکوفه میداد
درمیان گل بود و بوی گلاب میداد
از ضامن آهو خبر میداد
مشهدش بوی شهادت میداد
خبر از مهتاب دیگری میداد
بوی ولایت دیگری میداد
یا رضا رضا جانم سر میداد
محمد امین مهدیزاده از رشت
مردی از نگاهش کویر
انگار صدها سال است او
آهویی کنار دستش بود
سلطان خراسان است او
مثل آفتاب است او
پسر فرو برندهی خشم است او
عاشقی میخواند از او
نفیسه سادات طالبی/ 11 ساله/ از قم
لطیفه:
مشکل یک جوجه تیغی
یک روز از یک جوجه تیغی میپرسند بزرگترین آرزویت چیست؟
جواب میدهد: یکی دست محبت روی پشتم بکشد!
در حمام
اولی: آب حمام خیلی جوش بود، چه جوری حمام کردی؟
دومی: میدونم با نعلبکی دوش گرفتم!
سرقت
مردی دستپاچه به پلیس زنگ میزند و میگوید: به دادم برسید تمام وسایل
ماشینم را بردهاند!
مأمور پلیس میپرسد: چه چیزی سرقت شده است؟
مرد میگوید: رادیو، کلاج، دنده، فرمان... ولی یک دقیقه صبر کنید...
خیلی معذرت میخواهم، من تازه متوجه شدهام که اشتباهی روی صندلی عقب
نشستهام!
علیرضا بدرقه، 13 ساله از تهران علیرضا عابدی/ 4 ساله/ از اصفهان
خلاصه هفتهی گذشته:
دیدید و خواندید که والیانت کبوتر کوچک اندام، علاقه داشت که به خدمت واحد کبوترهای نامهرسان
ارتش انگلستان در جنگ دوم جهانی درآید. او برای ثبت نام به لندن آمد و به طور تصادفی با کبوتری ژولیده
و شلخته به نام «باگزی» آشنا شد و اینک ادامهی ماجرا....
[[page 3]]
انتهای پیام /*