
صالح قلی پور
حدیث
سنگی هوا را شکافت و محکم به
سر پسر بچه خورد و در میان آه و ناله خون
از سرش جاری شد. از آن طرف پسر بچهای
با سرعت شروع به دویدن کرد و همانند
جنزدگان از آنجا گریخت. وقتی
میدوید در اثر هجوم باد، مرتب
پلکهایش را بر روی چشمان آبیش
حرکت میداد و موهای قهوهای رنگش در باد
به حرکت در میآمدند. از چهرهاش شیطنت و
ترس میبارید.
مسئول ثبت نام از نام نویسی آندو
کبوتر خودداری میکند اما والیانت
میگوید که سر جوخه گاتسی به آنها گفته
است که به واحد ثبت نام مراجعه کنند.
[[page 9]]
انتهای پیام /*