
نزدیک در پایش به دمپاییاش گیر کرد و افتاد
در تاریکی صدای قدمها به او نزدیک میشد. دیگر
کارش ساخته بود. فاطمه شروع کرد با صدای بلندی
جیغ کشیدن.
چند دقیقه بعد تمام خانواده در اتاق فاطمه دور
هم جمع شده بودند. چراغ اتاق را روشن شده بود و
فاطمه در کمال ناباوری، خواهر بزرگش را دید که
کنارش ایستاده بود. او همان کسی بود که فاطمه فکر
کرد قاتل است. آرام، برای اینکه فاطمه را بیدار نکند
به اتاقش آمده بود تا کتاب درسش را که جا مانده
بود بردارد.
از آن شب فاطمه قول داد که فیلم های ترسناک
را نگاه نکند. اما بزرگترهایش هم قول دادند جلوی
فاطمه و کوچکترها فیلم ترسناک تماشا نکنند.
ژنرال «فورتر» از روشهای
مختلف شکنجه استفاده میکند. یکی
از راههای به حرف آوردن کبوتر
اسیر این است که او را بین 4 بلندگوی
پر سروصدا قرار می دهد.
[[page 32]]
انتهای پیام /*