
بر بالین پدر
غروب بیست و هفتم صفر بود شهر مدینه
چهرهی غمگینی به خود گرفته بود. مردم در
مسجد جمع شده بودند تا نماز مغرب را به جا
آورند. چهرهها نگران بود. همه از بیماری پیامبر
سخن میگفتند و از اینکه پیامبر بزرگوارشان را
در آستانهی مرگ میدیدند، نگران و غمگین
بودند. در همان مسجد بود که با هم قرار
گذاشتند دسته دسته به عیادت پیامبر (ص)
بروند.
مدتی بود که مردم رفته بودند. فقط سه
چهار نفر از نزدیکان پیامبر (ص) در کنار بالین
حضرت باقی مانده بودند. همه اشک میریختند..
سر پیامبر اکرم (ص) در دامان حضرت علی (ع)
بود. حضرت عباس و برخی از عموزادگان نیز
در پایین پای حضرت نشسته بودند. اما در آن
میان نالههای سوزناک دختر دردانه پیامبر
حضرت زهرا (س) دل سنگ را آب میکرد. او
که در کنار فرزندانش حسن و حسین (ع) نشسته
بود، با دیدن پدر در بستر بیماری، طاقت را از
دست داده بود و مثل ابر بهاری اشک میریخت.
آنها به یک گورستان قدیمی میروند.
[[page 8]]
انتهای پیام /*