
گوسفندها گفتند: «چطوری؟»
گوسفند جواب گفت: «ما باید پشمهایمان را بچینیم و از آن طناب بلندی درست کنیم. وقتی طناب آماده شد،
آن وقت نقشهام را به شما میگویم.»
گوسفندها، همه پشمهایشان را چیدند و به گوسفند جوان دادند، او هم از پشمها نخ درست کرد. بعد نخ را به
هم تابید و با آنها طناب بلندی درست کرد. طنابی که از این طرف جزیره به آن طرف جزیره میرسید. حالا همه
گوسفندها میخواستند بدانند که نقشه گوسفند جوان چیست ....
اما نقشهی گوسفندها چیست؟
میتوانید همهی ماجرا را در کتاب «رودخانهای که راهش را گم کرده بود» پیدا کنید و در فصل تابستان
بخوانید.
آنها باید خود را به خانهی زیر شیروانی
برسانند.
[[page 17]]
انتهای پیام /*