
قسمت اول
آقا دزده، چی دزدیده!؟
امیر محمد لاجود
پدر، به خاطر نمرات درخشان و معدل خوبی که
سبحان در کارنامه پایان خود اورده بود برای او
یک جایزه خرید. چیزی که سبحان آن را خیلی دوست
داشت و مدتها در آرزویش بود. یک اسلحه، آن هم از
آن گندههایش، با تمام قسمتهای یک اسلحهی واقعی
دوربین، خشاب، قنداق، ماشه، مگسک، گلنگدن و ...
سبحان خیلی خوشحال بود. اگر فکر میکنید که یک
لحظه اسلحهاش را از خودش دور میکرد اشتباه میکنید.
حالا سبحان
برای خریدن
ماست
به مغازه
محمود آقا میرود، صد البته بااسلحهاش
.
محمود آقا: «خوبید توران خانم؟ حاج مرتضی
خوبند؟ گفتین چقدر پنیر بدم خدمت تون؟»
سبحان: «اِ، محمود آقا نوبت منه چند نفر دیگه
هم که بعد از من اومده بودن راه انداختین،
یه سطل ماست بدین میخوام برم.»
محمود آقا: «عجله نکن، مخصوصا نگهت
داشتم، کارت دارم، یه کمکی ازت میخوام،
باید یه سری برم تا بانک، چک دارم تو اینجا
وایسا و خوب حواست رو جمع
کن، زود بر میگردم....دیگه
سفارش نکنمها، چیزی نفروشی،
اگه مشتری اومد بگو بره و بعدا
بیاد، خیالم راحت باشه؟ دیگه
سفارش نکنم؟ حواست...
-:«برید دیگه، چقدر سفارش
میکنین؟ خیالتون راحت باشه.»
حالا سبحان سر جای
محمود آقا بود.
یه مغازه را با تمام
چیزهایش به او
سپرده بودند.
چقدر احساس غرور
میکرد. چه کیفی
هم میداد. باید
حواسش رو حسابی جمع میکرد تا به محمود آقا ثابت کند که....
نام کشور: سومالی
توضیحات پرچم:
رنگ آبی روشن پرچم سومالی ازرنگ پرچم سازمان ملل متحد گرفته شده است. ستارهی پنج وسط
پرچم به نشانهی 5 قوم ساکن در این کشور است.
[[page 8]]
انتهای پیام /*