
اولین کسی که
میکروبها را دید
درست مثل روزهای دیگر، آن روز هم«آنتون» در ورودی ساختمان شهرداری شهرشان را قفل کرد.
کلید آن را در جیب گذاشت و آرام آرام به سوی مغازهی خود حرکت کرد. چیزی که بیش از همه، خاطرِ
«آنتون وان لی ونهوک» را مشغول خود کرده بود. ساختن عدسی بود. او پس از ورود به مغازهی خود؛
از میان تکه شیشههای کوچک و بزرگی که روی میز قرار داده بود، آنهایی را که هیچ حبابی نداشتند،جدا
میکرد، سپس آنها را میسایید و صیقل میداد تا سطح شیشهها از همه طرف، به طور یکسان، خمیده
شود. عدسیهای آنتون،کوچک بودند، اما وقتی از میان آنها به چیزهای کوچک نگاه میکرد، آنها را بسیار
بزرگتر میدید. آنتون با عدسیهای کوچک خود که با نظم خاصی آنها را روی هم قرار داده بود؛ وسیلهای
به نام میکروسکوپ ساخته بود. او با این وسیله، به حشرات، پوست بدن، قطرهی آب حوض و خیلی چیزهای
دیگر نگاه میکرد.
هر پدر و مادری در همان حالی
که بوده است،میخکوب شده به سوی
سفینهها کشیده میشود.
[[page 12]]
انتهای پیام /*