
نماز قضا
نورا حقپرست
آنروز عصر خانهی مادربزرگ
خیلی شلوغ بود. همهی قوم و
خویشها آنجا جمع بودند. خاله،
عمّه، دایی و عمو. بچهها هم بودند.
نسرین هم با پدر و مادرش به
خانهی مادربزرگ رفته بود. همه
خوشحال بودند. بزرگترها مشغول
پختن غذا و چیدن میوه و شیرینی
بودند.
آنها در آسمان نور سبزی
شبیه نور شهاب سنگ میبینند.
[[page 16]]
انتهای پیام /*