مجله کودک 252 صفحه 8

کد : 117826 | تاریخ : 30/06/1385

«گوریل و پروانه» «عباس قدیر محسنی» گوریل قهوه­ای و بزرگ بود. گوریل قوی و پشمالو بود. با چشم­های درشت و مشکی. گوریل مهربان بود. توی جنگل همه را دوست داشت. صبح از خواب بیدار می­شد، صبحانه می­خورد، توی جنگل راه می­رفت، به همه کمک می­کرد تا شب. گوریل همه کاری می­کرد. شاخ گوزن را از توی شاخه­های درخت آزاد می­کرد، لانه­ی پرنده را روی شاخه­های درخت محکم می­کرد، مورچه­ها را زودتر به لانه­ی خودشان می­رساند و سنگهای بزرگ را از روی درخت و گلها برمی­داشت و آنها را پرت می­کرد توی کوه. همه­ی حیوانات،درختها و گل­ها گوریل را می­شناختند و او را دوست داشتند. گوریل دل کوچک و نازکی هم داشت. یک روز وقتی که توی جنگل راه می­رفت چشمش افتاد به یک پروانه که پایش به تار عنکبوت چسبیده بود و جدا نمی­شد. پروانه پشت سرهم بال بال می­زد، اما نمی­توانست از تار عنکبوت جدا شود. بالهای قشنگ و زیبای پروانه چشم­های گوریل را خیره کرده بود. گوریل جلو رفت و با نوک انگشت پروانه را آزاد کرد. پروانه وقتی آزاد شد، اول دور سر گوریل چرخی زد و بعد نشست روی دماغ گوریل و وسط سوراخ­های دماغ او را آرام بوسید. گوریل خوشحال شد،بعد دستهایش را مشت کرد. سینه­اش را بالا گرفت. با مشت محکم کوبید روی سینه­اش و بلند فریاد کشید. از آن روز به بعد، پروانه و گوریل با هم دوست شدند و از صبح تا شب با هم بودند. پروانه دور سر گوریل بال می­زد. گوریل هر چیزی که پروانه می­خواست، بلافاصله برایش می­آورد و از نام خودرو: شورولت تریل بلیزر کشور سازنده: آمریکا حداکثر سرعت: 192 کیلومتر در ساعت انتقال نیرو: 4 دنده اتوماتیک مشخصات کلی بدنه: 4 در و 5 در

[[page 8]]

انتهای پیام /*