مینو امیرقاسمی
فیل کوچولو دماغت کو؟
یکی بود، یکی نبود.
روزی از روزهای خدا، در یک جنگل، فیل کوچولویی داشت با خرطومش درختی را از ریشه در میآورد؛
اما به جای درخت، خرطومش کنده شد، فیل کوچولو دماغ کنده شدهاش را پشت گوش بزرگش گذاشت
و به راه افتاد. فیل کوچولو بدون خرطوم نه میتوانست راحت نفس بکشد، نه میتوانست چیزی را بو
کند، و نه میتوانست چیزهای سنگین را بلند کند؛اما او از این چیزها ناراحت نبود. بیشتر ناراحتی فیل
کوچولو از این بود که قرار بود عصر آن روز، با مادرش به خانهی «عمّه فیله» برود. حالا، بدون دماغ،
دوج استراتوس کوپه
[[page 31]]
انتهای پیام /*