مجله کودک 232 صفحه 9

کد : 117935 | تاریخ : 14/02/1385

-من این حرف را به خاطر این که چیزی به تو نبخشم نمی گویم . امام عسکری (ع) به خدمتکارانش گفت : « هرچه همراهت داری به اسماعیل بده . » خدمتکار دست در خورجین اسب خود کرد . کیسه ی پر از پول را در آورد . دلِ اسماعیل خالی شد . هاج و واج به امام نگاه کرد . امام عسکری (ع) پول را به طرف او گرفت و گفت : « هر وقت به آن پول زیر خاک احتیاج پیدا کردی ، به دستت نخواهد رسید . » اسماعیل کیسه را گرفت و رفت . او از حرف امام چیزی نفهمیده بود . در کیسة امام صد دینار بود . خوشحال شد . چند روز بعد وقتی سراغ پول خود رفت .اثری از آن ندید . به این سو و آن سو رفت . ساعتی بعد خبر رسید که پسرش پولها را برداشته و از شهر فرار کرده است ! *دشداشه : لباس بلندی که عرب ها بر تن می کنند . « دوست » سالروز میلاد با سعادت حضرت امام عسگری (ع) را به همه ی دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت ، تبریک عرض می کند . در همان حال و در نقطه ای دیگر از جنگل، کرایک آرام آرام متوجه می شود که شخصی که در رستوران دیده چه کسی بوده است.

[[page 9]]

انتهای پیام /*