
ایشان در درس بسیار جدی و منظم بودند. وقتی بعضی از شاگردان دیر میرسیدند، حضرت امام گله میکردند و میفرمودند:
طلبه باید آن جور باشد که اگر مثلاً سر ساعت پنج
درس شروع میشود، یکدفعه اینجا سبز شود، نباید این
طور باشد که ما درس را شروع کنیم، بعد خرده خرده بعضیها برسند.
توصیهی حضرت امام در مورد درس این بود که:
شما خارج از درس فکر کنید. همهی مطالعه این نیست که شما کتاب بخوانید. شب که میشود، چراغ را خاموش کنید و کتاب را ببندید و مقداری راجع به آنچه استاد گفته، فکر کنید که خودتان مطلب را بفهمید.
ایشان همچنین نقل میکردند که:
یکی از استادان بزرگ،شب به مدرسه میرود و
میبیند که چراغهای اتاقها همه روشن است. روز بعد
به شاگردانش اعتراض میکند و میگوید: «شما مطالعه
نمیکنید.» میگویند: «چرا، دیشب تا ساعت فلان مطالعه
میکردیم.» او میگوید: «من آمدم و دیدم چراغها همه روشن است. اینجور که مطالعه نمیکنند، بلکه باید نشست و فکر کرد.»
رابطهی حضرت امام و شاگردانش، رابطهای خشک و مدرسهای نبود، بلکه واقعاً علاقهی مرید و مرادی بود. یعنی شاگردانش، مرادشان (حضرت امام) را واقعاً دوست داشتند. روزهای تعطیل،طلاب و شاگردان ایشان سعی میکردند
که به منزل ایشان بروند.
پونتیاک GTO
[[page 5]]
انتهای پیام /*