
محمود آقا:« خب حالا نوبت شماست،چی بدم خدمتتون امیرخان؟ درست دیدم؟ دیدم که...
هرچی با محمد صحبت میکردی جوابترو نمیداد، چرا؟»
امیر: «از سر اون جریان حسابی باهام قهر کرده، هرچی میرم سراغش بهم کممحلی میکنه،دیدین که اصلاً جوابمم نمیداد،دیگه اصلا حاضر نیست با من دوست بشه.»
محمودآقا: «پس اینطور،البته ناگفته نماند که یه مقداری همحق داره، قبول کن که کارت درست نبود، حالا هم ناامید نشو،دوباره امتحان کن،هر کاری راهی داره، یه کم صبر کن
تا برم از انباری وسیلهیپنچرگیری موتورم رو بیارم و ...
بهت امانت بدم. پنچری گرفتن رو بلدی یا یادت بدم؟ در ضمن از بستنی هم غافل نشو که بعضی وقتا میتونه کمک حال خوبی باشه.»
صحبتهای مامان با محمد را در قصه هفته پیش یادتان است؟ محمد در را باز کرد...
گاهی تنها یک سوراخ کوچک، خیلی کوچک به اندازه سر یک سوزن،
چرخهای دوستی را از حرکت باز میدارند.
در چنین مواقعی
باید به دنبال چسبی،
وصلهای، چیزی
مناسب باشیم. به امید
اینکه دوستیهایمان
یکدست و بیوصله
باشد، حالا پِس س س س س...
پِس س س... پِس س س...
چرخهای دوستی پرباد میشوند
و زندگی دوباره شیرین میشود،
بهشیرینی بستنیهایی که دارد در
کیف امیر آب میشود.
امیر: «آخ آخ دیدی؟ بستنی
خریده بودم، بیا اول اونو بخوریم
حتما دیگه تا حالا آب شده...«
گرمای دوستی، خیلی وقتها، خیلی از کدورتها را آب میکند، مگر نه؟
نام خودرو: ساترن ریلای
کشور سازنده: آمریکا
حداکثر سرعت: 217 کیلومتر در ساعت
انتقال نیرو: 5 دنده - اتوماتیک
مشخصات کلی بدنه:5 در-طراحی وَن
[[page 12]]
انتهای پیام /*