
معتب میگوید: «من که دیدم یک خوشهی
بزرگ را به آن طرف دیوار انداختی؟»
خدمتکار به التماس میافتد.
-تو را به خدا من را ببخش و به
امام کاظم (ع) نگو!
معتب خدمتکار را کشان کشان پیش
امام کاظم (ع) میبرد. امام کاظم (ع) از کار
معتب تعجب میکند. معتب ماجرا را میگوید.
اما امام کاظم(ع) عصبانی نمیشود. فقط
میپرسد: «چرا آن خوشه را پنهان کردی.
گرسنه بودی؟»
خدمتکار که هیچ وقت در خانهی امام (ع)
گرسنگی نکشیده، جواب میدهد: «نه آقای
من!»
امام کاظم (ع) میپرسد: «آیا به آن خرماها
نیاز داشتی؟»
با خودش فکر میکند: «نه»، من که
هیچ وقت در خانهی امام کاظم(ع) به چیزی
نیاز نداشتم. او خیلی به من کمک میکند.»
بعد فوری جواب میدهد: «نه..ببخشید،
من کار بدی کردم.»
امام کاظم(ع) با مهربانی میگوید: «اگر
خرما میخواستی درستش این بود که به من
میگفتی. حالا هم آن خرماها برای تو، ولی دیگر
از این کارها نکن!»
-به روی چشم
امام کاظم (ع) به معتب میگوید: «تو هم به
او کاری نداشته باش. این اتفاق راهم برای کسی
تعریف نکن.»
نام اسلحه: خمپارهانداز اوردانس
کشور سازنده: انگلستان
وزن: 50 کیلوگرم
سرعت حرکت گلوله: 198 متر بر ثانیه
حداکثر برد: 1463 متر
[[page 9]]
انتهای پیام /*