مجله کودک 277 صفحه 8

کد : 118746 | تاریخ : 24/12/1385

ای بخشکی شانس امیرمحمد لاجورد گررررررروممپ امیر در خانه را به شدت به هم کوبید . بعد هم یک دستش را بلند کرد و محکم به دست دیگرش زد و گفت : « ای بخشکی شانس . » رفتار او ، با رفتار هر روزش خیلی خیلی فرق می کند . به نظر می رسد که اعصابش حسابی خرد است و گویا صلاح هم نیست که ما زیاد تو بال و پرش ظاهر شویم . ابروهایش بدجوری در هم گره خورده است . چهره اش حالت بخصوصی دارد ، از آن حالت هایی که با چند من عسل هم خورده نمی شود . امیر چندین بار از فن پرتاب لگد استفاده کرد و بغض اش را روی دیوار های مسیر خانه تا مدرسه کوبید بلکه مقداری از عصبانیتش کم شود . . . . عسگر آقا : «به به ، امیر آقا سلام ، چطوری پسر ؟ خوبی ؟ چیه ؟ چی شده ؟ چرا الان ؟ ساعت داره هشت میشه . بدو جانم ، مدرسه ات دیر می شه ها ، امیر خان خوبی ؟ سلام . » امیر : «سلام . » آقا عسگر (با خودش) : «یعنی چی ؟ امروز این پسر چشه ؟ اون که هیچوقت این جوری نبود ، لا اله الا الله . . . . » صدای امیر که در نمی آید تا بفهمیم چه شده ، با این . . . اخلاق جدیدش هم که جرات نمی کنیم از او سوالی بپرسیم . اگرچه خواسته یا ناخواسته گاهی اوقات از بعضی چیزها دلخور می شویم ، اما اجازه نداریم به بهانه این دلخوری سبب ناراحتی دیگران شویم ، دیگرانی که در دلخوری ما هیچ نقشی نداشته اند . این طرز جواب سلام دادن بودن ؟  نوروز در افغانستان نوروز در افغانستان ، بیشتر در منطقه ی «بلخ » و مرکز آن «مزار شریف » با همان شکوه و جلال گذشته برگزار می شود . در این ایام ، همه ی دشت های بلخ پر می شود از نوعی گل سرخ زیبا گویی بلخ سبدی می شود از گل سرخ . از این رو

[[page 8]]

انتهای پیام /*