
آن روحاین گفت : « بگو ، حاج آقا اجازه می دهند . برای بعضی ها نقل کرده ای . بعضی از ما هم شنیده ایم . حالا بگو تا حاج آقا هم بشنوند . »
علمای حاضر در مجلس ، اصرار می کردند و حضرت امام (س) نیز ساکت بودند . سرانجام امام همانطور که آرام به خاطر فصل سرما در پشت کرسی نشسته بودند و طبق معمول به یک نقطه نگاه می کردند ، تبسمی کردند و گفتند : « چیه ؟ بگو . »
مرحوم حاج آقا مصطفی خود را جمع و جور کردند . با اینکه فردی شجاع و خوش بیان و در سخن گفتن و رسایی کلام توانا و قوی بودند ، در هنگام شروع صحبت ، یکی دو بار دچار لکنت شدند و سرانجام گفتند : « چند شب پیش خواب دیدم که در مجلسی هستم که تمام دانشمندان و فیلسوفان به ترتیب نشسته اند : فاربی ، شیخ الرئیس ابن سینا ، بیرونی ، فخر رازی ، خواجه نصیرالدین توسی و عده ای دیگر . من هو خوشحال بودم که این همه دانشمند و فیلسوف را یک جا در مجلس جمع می بینم . در همین حال ، دیدم شما (خطاب به حضرت امام) وارد شدید و دانشمندان و فیلسوفان نیز همه به احترام برخاستند و به استقبال آمدند . بعد ، شما را بردند و در بالای مجلس نشاندند . » همه ی حاضران گوش می دادند و در همان حال گاهی به مرحوم حاج آقا مصطفی که شیرین حرف می زدند و گاهی به امام که نگاهشان به پایین بود و بی تفاوت گوش می دادند ، نگاه می کردند . وقتی سخنان مرحوم حاج آقا مصطفی تمام شد ، اما رو کردند به آن مرحوم و گفتند :
این خواب را تو دیدی ؟
مرحوم حاج آقا مصطفی گفتند : « بله . » حضرت امام هم فرمودند :
تو بیخود چنین خوابی دیدی !
با این سخن حضرت امام ، همه به شدت خندیدند و خود آن بزرگوار هم لبخندی زدند .
آداب و رسوم سنتی بومیان استرالیا ، اهمیت زیادی در بین آنها دارد . آنها با رنگ آمیزی بدن خود و استفاده از نوعی ساز نی چوبی مخصوصی که « دیدجریدو » نام دارد ، با آهنگ و حرکات مخصوص مراسم سنتی خود را به جای می آورند .
[[page 5]]
انتهای پیام /*