
آخرین پرنده ، آخرین سنگ
سید مهدی شجاعی
ابرهه ، پاداشاه یمن با سپاهی عظیم به سمت مکه پیش می تازد .
اسبهایی راهوار ، فیلهایی تنومند و سپاهی چابک ، مجهز به کلاهخود و سپر و نیزه و شمشیر ، ابرهه را برای حمله به خانة خدا همراهی می کنند .
زمین ، زیر پای سپاه وحشت انگیز ابرهه می لرزد و آسمان از غبار گامهایشان تیره و تار می شود .
سپاه ، به دستور ابرهه ، هر مانعی را از پیش رو برمی دارد ، شهرها و روستاهای بین راه را غارت می کند ، هرگونه مقاومتی را درهم می شکند و پیش می رود .
خشم و کینه ی ابرهه نسبت به کعبه چنان است که جز با نابود کردن آن فرو نمی نشیند .
او از اینکه کعبه ، مرکز توجه مردم خداپرست قرار گرفته است ، احساس حسادت می کند . او از اینکه بازرگانان بزرگ ، حجاز را به خاطر وجود کعبه ، مرکز تجاری خود ساخته اند و به یمن بی توجه مانده اند ، عذاب می کشد .
او چندی پیش ، برای مقابله با کعبه ، معبدی بزرگ و مجلل در « صَنعا » بنا کرده تا به واسطه آن ، مردم و بازرگانان را به یمت بکشاند .
اما این معبد نه تنها توجه مردم و بازرگانان را به خود جلب نکرده ، که پس از مدتی آتش گرفته و فرو ریخته است .
این حادثه نیز آنچنان به آتش خشم ابرهه دامن زده است که با خود عهد کرده تا ویرانی خانه ی کعبه از پای ننشیند .
اکنون سپاه عظیم ابرهه ، به نزدیکی مکه رسیده است .
ابرهه دستور می دهد که سپاه توقف کند و رادو بزند .
ابرهه شنیده است که عبدالمطّلب ، بزرگترین و محترم ترین مرد عرب است؛ کلیددار کعبه و سرور و آقای مکه است . مردی است که همه دوستش دارند ، همه به او احترام می گذارند و همه از او فرمان می برند .
ابرهه دستور می دهد که تا سپاه استراحت کند و آماده حمله شود ، قاصدی به مکه برود و عبدالمطلب را برای مذاکره دعوت کند .
نوع دیگری از سفینه های فضایی به تلسکوپ های اشعه ایکس مجهز هستند . با این نوع تلسکوپ فضایی ، سیاهچاله های فضایی کشف شده اند و همچنین گازهای ستاره ها مورد بررسی قرار می گیرند .
[[page 31]]
انتهای پیام /*